حال همه با خبر است. خدائيكه همه چيز ما به دست اوست. چرا بايد انسان نسبت به چنين خدايى ناسپاسى كند؟ آيا سزاوار است مخلوق نسبت به خالق نافرمانى كند؟ حضرت تشبيه فرموده:
اِنَّ نَفْسَ الْمُؤْمِنِ اَشَدُّ اِرْتِكاضاً مِنَ الْخَطيئَةِ مِنَ الْعُصْفُورِ حينَ يقْذِفُ بِهِ فى شِرْكِهِ.
مؤمن التهاب و اضطرابش از گناهى كه انجام داده بيشتر است از گنجشكى كه به دست صياد، در قفس افتاده است.
پرندهاى كه در قفس افتاده براى نجات خود پروبال مىزند و خود را به در و ديوار قفس مىزند. مؤمن وحشتش از گنجشك بيشتر است.
اينجاست كه مىبينيم بعضى از علماء و بزرگان از گريه كردن خسته نمىشدند. آنها اين مطالب را مىديدند و شبها تا صبح ناله مىكردند.
به راستى چه حسابى وجود داشت كه مرحوم حاج سيد محمد باقر شفتى شبها مىرفت داخل باغچه و تا صبح گريه مىكرد؟
يا اَباذَرْ! مَنْ وافَقَ قَوْلَهُ فِعْلَهُ فَذاكَ الَّذى اَصابَ حَظَّهُ
حضرت در ادامه حديث مىفرمايند كه هر كس گفتار و كردارش با هم يكى است، هر دو بهره را به دست آورده است.
و ما اهل علم بايد مواظب باشيم كه گفتارمان با كردارمان يكى باشد. سخنرانى و منبر رفتن و ارشاد كردن از يك جهت بسيار