responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : BOK29721 نویسنده : 0    جلد : 1  صفحه : 55
مى‌بيند ايشان مشغول تدريس هستند به پاى درس مى‌نشيند و گوش مى‌كند ناگاه اشكال مى‌كند و به آقا مى‌گويد مطلب شما مخدوش است و با يكديگر گفتگو مى‌كنند طلبه‌ها به او اعتراض مى‌كنند و حاج ملا على كنى وقتى مى‌بيند او آدم ملائى است به طلبه‌ها مى‌گويد صبر كنيد آنگاه از ايشان مى‌خواهد كه فرداى آنروز هم به درس بيايد تا به او جواب قانع كننده بدهد در اين هنگام از او سؤال كرد آقاى كارگر اسم شما چيست؟ ايشان گفت نام من سيد عبدالكريم لاهيجى است. حاج ملا على كنى تا اين را شنيد فرمود سيد عبدالكريم شمائيد؟ شاگرد شيخ مرتضى انصارى شما هستيد او را بغل كرد و فرمود چقدر ما دنبال شما گشتيم جاى خود را به آسيد عبدالكريم داد و در كنار او نشست حاج ملا حاجى صاحب دكان چون ديد شاگردش دير آمد به نزد حاج ملا على كنى آمد تا علت را بداند متوجه شد شاگردش جاى حاج ملا على كنى نشسته به او خطاب كرد تو شاگرد هستى چرا رفتى و آنجا نشستى حاج ملا على كنى فرمود او شاگرد نيست، بلكه آقاى من است و من كوچك او مى‌باشم آنگاه نامه شيخ مرتضى انصارى را جلو آسيد عبدالكريم گذاشت. او را اكرام كردند و لباس پوشاندند و حاج ملا على كنى اعلام كرد اگر درس مى‌خواهيد، درس آسيد عبدالكريم. بنابراين عزيزان! خدا مى‌خواهد روحانيت با مشكلات به جايى و مقامى برسد در غير اين صورت براى ذات
نام کتاب : BOK29721 نویسنده : 0    جلد : 1  صفحه : 55
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست