پس چون طالوت سپاهيان را از شهر ببرد گفت: خداوند بر آن است كه شما را بوسيله جويبارى بيازمايد، پس هر كس از آن بنوشد ديگر از من نباشد و هر كس از آن نچشيد از من خواهد بود مگر كسى كه مشتى از آن بردارد. آنگاه از آن نوشيدند جز عده كمى از آنان. پس چون از آن جويبار درگذشتند او و كسانى كه با وى ايمان آوردند گفتند: ما را امروز ياراى هماوردى جالوت و سپاهيانش نيست. كسانى كه معتقد بودند با خدا روبرو خواهند گشت گفتند: چه بسا گروه كم شمارى كه به اذن خدا بر گروهى پر شمار غلبه كنند، و خدا با شكيبايان است. (249) و هنگامى كه با جالوت و سپاهيانش روبرو گشتند گفتند: پروردگار ما، شكيبايى بر ما فرو ريز و گامهاى ما را استوار بدار و ما را بر مردم كافر پيروزى بخش. (250) پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و داود جالوت را كشت و خدا به وى شهريارى و حكمت داد و از آنچه بخواست بياموخت، و اگر نبود كه خدا بعضى از آدميان را بوسيله برخى از آنان دفع مىكند البته زمين فاسد گشته بود، ولى خدا فزونى دهى است براى عالمهاى آفريدگان. (251) آن، آيتهاى خداست كه بر تو بحق بر مىخوانيم و بيگمان تو از فرستادگانى. (252)