نام کتاب : BOK29721 نویسنده : 0 جلد : 1 صفحه : 212
اخبار هم دارد كه أخلص العمل و لا تشرك بالله شيئا عمل را خالص كنيد و براى خدا شريك قرار ندهيد مردم گفتند: بلى شنيده ايم. ايشان فرمود: جعفر امروز مىخواهد چيزى بگويد كه نه خدا گفته نه پيغمبر اى مردم! جعفر مىگويد: شما را به حق خدا قسم، بيائيد خدا را هم در عملتان شريك كنيد. آيا در عملهاى ما خدا شريك است؟ چقدر از اعمال را مىشود به حساب خدا گذاشت؟ وقتى آقا شيخ جعفر اين را گفت، صداى ضجه و گريه مردم بلند شد. آنگاه فرمود: جعفر كه در مقابل خدا شرمنده است و مىترسد كه عملش رنگ خدا نداشته باشد.
شخصى بود سالمند و بيش از صد سال عمر داشت كه نام او حاج غلامرضا ساورى بود و از خدمتگزاران به علماء و مردى روشن ضمير بود و من به ايشان علاقهمند بودم. روزى به ايشان گفتم: از قديم الايام مطلبى بگو تا استفاده كنم. گفت: ده الى دوازده ساله بودم، شبى در ايوان خوابيده بودم و آسمان را نگاه مىكردم. يكدفعه ديدم ستارگان به طرف چپ و راست مىروند و صداى واحسينا و وا محمداه بلند شد كه قيامت بر پا شده است. مردم از خانهها بيرون ريختند. قضيه مدتى طول كشيد، آسمان خالى از ستاره شد يك ستاره هم به چشم نمىخورد. بعد از دو ساعت مجدداً ستارگان شروع به نورافشانى كردند. ما نفهميديم چرا اين طورى شد، تا اينكه بعد از هشت روز معلوم شد كه در آنشب و
نام کتاب : BOK29721 نویسنده : 0 جلد : 1 صفحه : 212