نام کتاب : BOK29721 نویسنده : 0 جلد : 1 صفحه : 234
آشكار و أنظار ديگران موعظه كند، او را خراب نموده است. يعنى موعظه در او اثر نمىكند تصميم گرفتم او را خصوصى ببينم و به او تذكر دهم، او را خصوصى ديدم و به او گفتم: اين چه صحبتهايى بود كه كردى؟ آيا فكر نمىكنى كه فرداى قيامت بايد جواب دهى؟ گفت: درست است كه واقعيت ندارد، امّا خواستم ديگران را بخندانم. من به او گفتم: خدا از سر تقصيراتت بگذرد. گفت: چرا؟ گفتم: آنطور كه ما از روايات خبر داريم، اينگونه افراد در اواخر زندگى و مرگشان خيلى زجر مىكشند و به راحتى جان نمىدهند. از او جدا شدم و مدتها گذشت و به من خبر دادند كه فلانى در حال مرگ است. رفتم و ديدم كه يك وضع و حال وحشتناكى گريبانگير اوست، نه جان مىدهد تا راحت شود و نه بهبود مىيابد. دلم به حال او سوخت و برايش دعا كرديم. توسل يافتيم كه خدايا! تو از ما مهربانترى به او رحم كن تا اينكه پروردگار عالم به او لطف كرد و او بهبودى پيدا كرد. روزى نزد من آمد و گفت: حاج آقا من چوب همان حركات و صحبتها را مىخورم.
آنچه را كه پيغمبر (ص) و ائمه طاهرين (ع) براى ما فرمودهاند اگر رعايت كنيم عمل نمائيم به نفع خود ماست آنها دلشان به حال ما مىسوخت و مىخواستند كه ما هنگام مردن راحت باشيم و آبرومندانه از اين دنيا برويم.
نام کتاب : BOK29721 نویسنده : 0 جلد : 1 صفحه : 234