responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : BOK29725 نویسنده : 0    جلد : 1  صفحه : 87
در اين لباس مى بينند و بعضى درس مى‌خوانند و لباس مى‌پوشند و افتخار مى‌كنند كه در اين لباس هستند.حالا فلانى چطور است گفتند:مرد بسيار بزرگى است،سئوال كردم يعنى اگر مبلغ زيادى پول برايش ببريد آيا از لباس روحانيت دست مى‌كشد؟اكثريت گفتند اگر چنين مبلغى برايش ببريم فكر نكنيم در اين لباس بماند.گفتم آزمايش مى كنيم،چكى نوشتند و به خانه او رفتيم و به او گفتيم تقاضايى از تو داريم و آن اين است كه ما زندگى آينده تو را تامين مى كنيم و اكنون هم اين مبلغ چك براى تو باشد بشرط آن كه از لباس روحانيت بيرون آيى،تا اين را شنيد گفت:يك شب به من مهلت دهيد تا فكر كنم.رفقا رو به من كردند و گفتند:ديدى كار اين آقا براى دنيا است.فردا نزد او رفتيم تا نتيجه را بگويد.گفت هر چه فكر كردم ديدم بر فرض پول را بگيرم و در لباس روحانيت نباشم پس فرداى قيامت اگر ندا دادند كسانى كه در كسوت پيغمبران و سربازان آقا امام زمان(عج) بودند بيايند و آنها را جدا كنند مى‌ترسم من در صف آنها نباشم و در زمره‌ى پولداران و دنياداران باشم فلذا بهتر است قبول نكنم.بعد از اين گفتند برويم فلان آقا را امتحان كنيم آمديم محضر او و عين اين صحبت‌ها را براى او گفتيم يكباره عصبانى شد و فرمود:زود بلند شويد و بيرون رويد من ولايت خدا و اهل بيت را با پول معامله كنم؟شما چه مى‌دانيد خدا چقدر به اين لباس عنايت دارد اين چه صحبتى بود كه كرديد. توجه نموديد نفر اول يك شب مهلت مى‌گيرد اما شخصيت دوم اجازه‌ى صحبت كردنش را هم نمى دهد.«رَضِي اللهُ عَنْهُم وَ
نام کتاب : BOK29725 نویسنده : 0    جلد : 1  صفحه : 87
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست