عاقبت ايشان را قسم دادم به صاحب قبر كه آقا، به اين سيد بزرگوار قسمت مىدهم كه بگو. مرحوم سيد مجبور شد و مطلب را بيان كرد. فرمود: اينها هر كدام كه مىآمدند به من مىگفتند: «سيد گبرى يزدى، آخوند كه مُرد، تو كى سرنگون مىشوى؟» اين را به من مىگفتند و مىرفتند. سيد جواد مىگويد: من تعجّب كردم از اين مقام صبر و خشمى كه آقا فرو مىبرد.
خب ببينيد، مطلبى كه عرض مىكنم در اين رابطه است كه حقّ ادا نمىشود. شما عزيزان هم همينطور هستيد. حقوق شما در بين مردم رعايت نمىشود. نبايد ناراحت باشيد. على كلّ حال، از طرف مردم، حقّ و مقام و احترامتان كه بايد در جامعه و در مقابل خدماتتان انجام بگيرد، نمىگيرد؛ حالا اگر برخورد شد ما بايد در مقابل چه كنيم؟ آيا بايد قهر كرده و مسجد را رها كنيم، روحانيت را رها كنيم و لباس روحانيت را در بياوريم يا اينكه اين فرمايش را مدّ نظر قرار بدهيم كه اگر صبر نداشته باشيم نمىتوانيم در لباس مقدّس روحانيت بمانيم؟ اين يك واقعيت است.
«وَ غَصْبِ خُمُسِكَ» مگر زمان پيغمبر(ص) هم خمس بوده است؟ آقا مىفرمايد: على جان، خمس تو را مىبرند؛ پس معلوم مىشود كه اينها بوده است امّا يك عدّه عمل نمىكردند. آمدند، نشستند و مال خدا را خوردند. حضرت(ص) مىفرمايد كه تو بايد صبر كنى.
«وَ انْتِهَاكِ حُرْمَتِكَ» ان شاء الله اين فراز نصيب هيچ كدامتان نشود. ما كجا و اينها كجا؟ مقامى مثل اميرالمؤمنين(ع) و همسر بزرگوارش(عليها السلام). زبان انسان نمىگردد كه بگويد اميرالمؤمنين(ع) چقدر صبر كرد. در تاريخ كمتر ديده ايم كه نسبت به ساحت همسران امامان بزرگوار(عليهما السلام) جسارت شده باشد. جسارت نوعاً در حدود خودشان و فرزندان بوده است امّا نسبت به اميرالمؤمنين(ع) نهايت درجه بى حرمتى را كردند. لازم نيست كه من چيزى برايتان بگويم. آن وقت حضرت(ص) فرمودهاند كه تو براى«انتهاك حرمتك» هم بايد صبر كنى فلذا روايت هم دارد كه