آنان وحيد بهبهانى (م 1205 هـ . ق) با تلاش بسيار و به شيوهاى استوار و علمى، افزون بر پاسخگويى به نقدهاى فقيهان اخبارى و با توجّه به اين نقدها، پايههاى تفكر اصولى را از نو بنيان نهادند. در اين ميان، نبايد از تأثير تفكر فلسفى بر تفكر اصولى غفلت ورزيد كه به رغم وزيدن تندباد گرايش افراطى اخبارى، توان تفكر اصولى را براى رشد و ابداع افزايش داد و زمينه را براى ظهور و گسترش مكتب وحيد بهبهانى فراهم ساخت.
وحيد بهبهانى با فراست و مهارت كامل، عقل و نقل را در جايگاه شايسته خود نشاند و يكى را به نفع ديگرى كنار ننهاد. وى ميان اَمارات كاشف از حكم شرعى و اصول عملى از يك سو، و ميان عقل قطعى و اَمارات ظنّى از سوى ديگر و نيز ميان انواع اصول عملى تفكيك كرد. در اين مرحله، علم اصول دوباره متولّد شد تا در عصر كمال، آفاقى جديد فرا روى آن گشوده شود و فقه شيعه به اوج خود برسد. مجموعههاى روايى كه در مرحله پيشين نگاشته شد، به فقيهان اصولى اين امكان را داد تا بر اساس استقراى تام در نصوص روايى، قواعد اصولى را به كار گيرند و به استنباط بپردازند.
وحيد بهبهانى، سيد بحرالعلوم (م 1212 هـ . ق)، محمدعلى بهبهانى، فرزند وحيد بهبهانى (م 1216 هـ . ق)، حسين بن محمد آل عصفور بحرانى (م 1216 هـ . ق)، جواد بن محمد عاملى (م 1226 هـ . ق)، شيخ جعفر كاشف الغطاء (م 1228 هـ . ق)، على بن محمد طباطبايى، صاحب رياض (م 1231 ه .ق)، ميرزاى قمى (م 1231 هـ . ق)، احمد بن محمد نراقى (م 1245 هـ . ق)، محمدباقر شفتى (حجّة الاسلام) (م 1260 هـ . ق) و محمدحسن نجفى، صاحب جواهر (م1266 هـ . ق) از فقيهان برجسته اين دورهاند.(14)
6 ـ 4. مرحله كمال
اين مرحله از نيمه قرن سيزدهم، همزمان با وفات صاحب جواهر و ظهور مكتب اصولى و فقهى شيخ مرتضى انصارى آغاز مىشود و همچنان ادامه دارد.
شيخ انصارى با استعداد و نبوغ كم نظيرش، مكتب وحيد بهبهانى و تلاشهاى شاگردانش را به اوج و كمال رسانيد. وى مباحث دقيق و ژرف اصولى خود را بر اساس سه حالتى