responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 1  صفحه : 433

وقایع نظامی

شورش ها

* ماوراء النهر: رافع بن لیث، شورش خود را در ماوراء النهر ادامه داد و عیسی بن ماهان را در جنگ شکست داد. پس از آن که هرثمة بن اعین جانشین علی بن عیسی بن ماهان در امارت خراسان شد، به جنگ رافع رفت، امّا از شکست دادن او عاجز آمد. ازاین رو هارون الرشید، خود برای جنگ با ابن رافع راهی گردید و پسرش، امین را به جای خود در بغداد باقی گذاشت و مأمون در این سفر با او همراه بود.

* آذربایجان: خزیمة بن خازم تمیمی، حاکم ارمنستان و آذربایجان، شورش خرمیان را سرکوب کرد.

* اندلس: حکم بن هشام ، حاکم اندلس لشکری به فرماندهی پسرش،هشام برای حمله به جلّیقه رهسپار ساخت و لشکر با غنایم زیادی بازگشت.

درگذشتگان

* ابن جامع.

* اسد بن سامان.

* بهلول مجنون.

* صعصعة بن سلام.

* عباس بن احنف.

* عبدالله بن ادریس.

ابن جامع

ابوالقاسم، اسماعیل بن جامع سهمی قرشی که نسبش به لؤیّ بن غالب می رسید، از بزرگان موسیقی و خوانندگی بود. قرآن را بیش از همه حفظ داشت. از عبّاد بود و بسیار نماز می خواند. در مکّه متولد شد و به مدینه رفت و آوازخوانی را پیشه خود ساخت. چون شهرت او فراگیر شد، فضل بن یحیای برمکی، او را فراخواند و نزد خلیفه هادی برد.

ابن جامع به شدت هادی را به طرب و شادی در آورد تا آن جا که صاحب الاغانی می گوید: «هادی به فضل بن یحیی ده هزار دینار صله داد و او را حاجب مخصوص خود ساخت و به ابنجامع سی هزار دینار عطا کرد. ابنجامع برای هارون الرشید نیز آواز خواند و ده هزار دینار پاداش گرفت. روزی هارون الرشید او را دعوت کرد تا همسرش، زبیده (ام جعفر) نیز در اتاق مخصوص خود آوازخوانی او را بشنود. او تنها چهار بیت خواند و ام جعفر را به طرب درآورد. زبیده صدهزار درهم برای هر بیت به او داد و هارون، عوض هر درهمی، دیناری به زبیده بازگرداند. وی از هم طرازان ابراهیم موصلی بود با این تفاوت که ابراهیم موصلی، در نواختن عود بر او امتیاز داشت.[1]

اسد بن سامان

اسد بن سامان بن حیّا، در اصل از ایرانیان بلخ بود. نسب او به پادشاهان ساسانی می رسید. سامان توسط اسد بن عبدالله قسری، والی خراسان دین زرتشت را رها کرد و به اسلام گروید و اسم فرزندش را به نام مولایش، اسد گذاشت. سامان و پسرش از یاوران ابومسلم خراسانی بودند. آنان برای برپایی دولت عباسی به خوبی مبارزه کردند. اسد در زمان خلافت هارون الرشید در حالی که چهار پسر داشت، درگذشت.

پسران او عبارت بودند از: نوح، یحیی، احمد و الیاس. چون مأمون به خلافت رسید، فرزندان اسد به خدمت وی درآمدند و مأمون نیز خدمات آنان و پدرانشان را پاس داشت و به آنان پاداش داد. در سال 204 ق سمرقند، فرغانه، چاچ (تاشکند امروزی) و هرات را به آنان بخشید.

نوح در سال 227 ق درگذشت و ریاست خانواده شان به برادرش، احمد رسید و با وفات احمد در سال 250 ق ریاست خاندان سامانی را پسرش، «نصر اول» به عهده گرفت. در آن زمان، سامانیان تحت ریاست بنی طاهر (طاهریان) بودند. وقتی که دولت طاهریان منقرض شد، معتمد، خلیفه عباسی در سال 360 ق نصر را به عنوان حاکم سرزمین ماوراء النهر معین نمود و دولت سامانیان که تا سال 395 ق استمرار داشت، توسط نصر برپا گردید.[2]

بهلول مجنون

ابووهیب، بهلول بن عمرو بن مغیره، مردی از اهل کوفه بود که به مجنون شهرت داشت. درواقع نه دیوانه که فردی زاهد و پارسا بود که در گورستان ها پناه می گرفت. او با سخنان موعظه آمیزش هارون را پند می داد. از آن جمله، زمانی که هارون الرشید در سال 188 ق برای انجام آخرین مراسم حج خود از کوفه می گذشت و وزیرش، فضل بن ربیع نیز همراه او بود، بهلول به کجاوه هارون نزدیک شد. هارون به خاطر او ایستاد. بهلول به هارون گفت: ای امیرالمؤمنین! کسی که خداوند به او مال و زیبایی بدهد و او نیز از این مال به دیگران کمک کند و در زیبایی، خود را عفیف نگه دارد، نام این فرد در دیوان الهی در زمره ابرار و نیکان ثبت می شود. هارون الرشید گمان کرد که بهلول از او چیزی می خواهد، به او گفت: ما امر کردیم که دین تو را ادا کنند. بهلول گفت: ای امیرالمؤمنین! این کار را نکن، حق را به اهل آن بازگردان و خود، مؤدی دین خویش باش. هارون الرشید گفت: ما امر کردیم که مقداری که قوت تو در آن است، به تو بپردازند. بهلول گفت: این کار را نکن، ای امیرالمؤمنین، زیرا خداوند سبحان این طور نیست که به تو عطا کند و مرا فراموش کند. همانا می بینی که من عمری است که



[1] . الاعلام زرکلی، ج 1، ص 306 ; الأغانی، ج 6، ص 289 ـ 326 ; البدایة والنهایه، ج 10، ص 207.


[2] . تاریخ ابن اثیر، ج 7، ص 91 ; الاعلام زرکلی، ج 1، ص 29 ; زامباور، ص 306.

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 1  صفحه : 433
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست