responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 1  صفحه : 441

غزل عاشقانه اشعار نیکویی دارد در یکی از آنها چنین می گوید :

«هرجا که تویی عشق تو مرا در آن جا نگه می دارد ; آری همان جا خواهم ماند، قدمی کمتر و یا فراتر نتوانم نهاد.

سرزنش را در راه عشق تو لذت بخش می یابم زیرا مرا به یاد تو می اندازد پس ; بگذار ملامت کنندگان، مرا بر این امر ملامت کنند.

تو به دشمنان من می مانی، از این رو دشمنان را دوست دارم; زیرا آنان نیز مانند تو بر من جفا می کنند.»[1]

حسین بن ماهان

حسین بن علی بن عیسی بن ماهان، هم چون پدرش علی بن عیسی، فرمانده لشکر بود. امین او را برای جنگ با علی بن عبدالله بن خالدمعروف به سفیانی ـ که در شام علیه بنی العباس شورید و دمشق را تصرف کرد ـ روانه ساخت. هنگامی که جنگ قدرت میان امین و مأمون بالا گرفت، بالشکر خود به منظور یاری امین، به طرف بغداد حرکت کرد. چون دریافت که اوضاع به نفع مأمون پیش می رود، از امین روی گرداند. و با مأمون بیعت کرد; اما سربازانش علیه او شوریده، او را در غل و زنجیر نزد امین آوردند. امین او را بخشید، ولی او نتوانست درآن جا بماند و قصد داشت از بغداد برای انجام نیرنگی جدید فرار کند که سربازان امین او را یافتند و پس از دست گیری، کشتند.[2]

عبدالملک بن صالح

عبدالملک بن صالح بن علی بن عبدالله بن عباس کسی بود که منصور او را در سال 150 ق به ولایت حلب انتخاب کرد. هادی، در سال 169 ق ولایت موصل را بدو سپرد. هارون الرشید، در 171 ق او را برکنار و سپس در سال 178 ق به ولایت مصر، منصوب کرد. عبدالملک به مصر نرفت، بنابراین هارون در سال 187 ق حکومت دمشق را بدو سپرد. عبدالملک مدت کمی در آن جا ماند و وقتی به هارون خبر رسید که او خلافت را برای خود طالب است، او را در بغداد زندانی کرد.

پس از درگذشت هارون، امین او را آزاد کرد و به امید این که او را با سربازانی قوی و نیرومند در جنگ با مأمون کمک کند لذا عبدالملک را در سال 196 ق به ولایت شام و جزیره برگزید. او تا زمان مرگش، بر ولایت رقّه باقی ماند. در این مدت برای امین لشکری جمع آورد; اما میان رؤسای آنها نبرد سختی در گرفت که نتیجه این وضعیت پراکندگی لشکر و عدم بهره برداری از آن بود.[3]

ناکفور اول

ناکفور اول، امپراتور روم شرقی و وزیر خزانه داری، در زمان امپراتوری «ایرین» ـ مادر امپراتور، کنستانتین ششم ـ بود. او ایرین را کنار گذاشت و خود به کمک ارتش، امپراتور شد. مسعودی می گوید: «... گویند: ناکفور، از فرزندان طایفه جفنه از اعراب غسّان و از کسانی بود که به آیین مسیح گرایید. برخی نیز گویند: از نوادگان جبلة أیهم غسّانی بود که در زمان عمر بن خطاب مسلمان شده و سپس آیین مسیحیت را پذیرفت.»

هارون در زمان ناکفور اول، حملات متوالی به آناتولی (ترکیه) را پی گرفت. لشکریان مسلمان، «قبرس» و «رودوس» را ویران و نابود کردند. امپراتور در پی این حملات، مجبور به عقد معاهده صلح گردید; اما چندی بعد عهدنامه را نقض کرد. هارون الرشید، بار دیگر به جنگ او آمد و او را به پرداخت جزیه سنگین مجبور کرد. ناکفور معاهده صلحی با شارلمانی منعقد ساخت و به موجب آن، امپراتوری روم شرقی را در ایتالیا، «بندقیه» (ونیز) و «دالماسیا» حفظ کرد. او به جنگ با بلغار پرداخت، امّا لشکرش شکست خورد و در جنگی، در سال 811 م (196 ق) کشته شد.

وی ولایت عهدی پس از خود را به پسرش، «استراکوس» ـ که اعراب او را «ستبراق» می خواندند ـ اختصاص داد.

استراکوس در جنگ با بلغار زخمی عمیق برداشت و همین مانع از ادامه حکومت او بعد از پدر شد. وی سرانجام به نفع همسر خواهرش، «میخائیل رانجاب» که خود را میخائیل اول می خواند، از قدرت کناره گیری کرد.[4]

پی نوشت ها



[1] . سه شنبه اول محرم سال 196 = 23 سپتامبر سال 811 ; پنج شنبه دوازدهم ربیع الثانی سال 196 = اول ژانویه سال 812 .


[2] . الاعلام زرکلی، ج 1، ص 25 ; مروج الذهب، ج 2، ص 243 ; تاریخ ابن اثیر، ج 6، ص 155 ; البیان المغرب، ج 1، ص 92 ; ابن خلدون، ج 4، ص 419 ; دائرة المعارف الاسلامیه، ماده «ابراهیم بن اغلب» ; بروکلمان، تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص 188.


[3] . فوات الوفیات، ج 2، ص 448 ; تاریخ بغداد، ج 5، ص 401 ; طبقات الشعراء، ص 82 ـ 87 ; بروکلمان، تاریخ الشعوب الاسلامیه، ج 1، ص 83 ، دائرة المعارف الاسلامیه، ماده «ابوالشیص».


[4] . الاعلام زرکلی، ج 2، ص 265 ; تاریخ طبری، ج 8 ، ص 429 ـ 431 ; تاریخ ابن اثیر، ج 6، ص 150 ـ 151 ; العبر، ج 1، ص 220.

[ 5 ] . الاعلام زرکلی، ج 4، ص 304 ; فوات الوفیات، ج 2، ص 12 ; النجوم الزاهره، ج 2، ص 90 و 151 ; ابن خلدون، ج 3، ص 236 ; تاریخ ابن اثیر، ج 6، ص 180 و 257 ; الولاة والقضاة، ص 136 ; تاریخ طبری، ج 8 ، ص 424 ; مروج الذهب، ج 3، ص 396.

[ 6 ] . ویلیام لانگر، موسوعة تاریخ العالم، ج 2، ص 486 ; بروکلمان، تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص 189 ; تاریخ طبری، ج 10، ص 99 ; وازیلیف، العرب والروم، ص 242 ـ 244 ; الروم وصلاتهم بالعرب، ج 1، ص 314 ـ 317.

[ 1 ] . فوات الوفیات، ج 2، ص 448 ; تاریخ بغداد، ج 5، ص 401 ; طبقات الشعراء، ص 82 ـ 87 ; بروکلمان، تاریخ الشعوب الاسلامیه، ج 1، ص 83 ، دائرة المعارف الاسلامیه، ماده «ابوالشیص».

[ 2 ] . الاعلام زرکلی، ج 2، ص 265 ; تاریخ طبری، ج 8 ، ص 429 ـ 431 ; تاریخ ابن اثیر، ج 6، ص 150 ـ 151 ; العبر، ج 1، ص 220.

[ 3 ] . الاعلام زرکلی، ج 4، ص 304 ; فوات الوفیات، ج 2، ص 12 ; النجوم الزاهره، ج 2، ص 90 و 151 ; ابن خلدون، ج 3، ص 236 ; تاریخ ابن اثیر، ج 6، ص 180 و 257 ; الولاة والقضاة، ص 136 ; تاریخ طبری، ج 8 ، ص 424 ; مروج الذهب، ج 3، ص 396.

[ 4 ] . ویلیام لانگر، موسوعة تاریخ العالم، ج 2، ص 486 ; بروکلمان، تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص 189 ; تاریخ طبری، ج 10، ص 99 ; وازیلیف، العرب والروم، ص 242 ـ 244 ; الروم وصلاتهم بالعرب، ج 1، ص 314 ـ 317.

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 1  صفحه : 441
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست