responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 1  صفحه : 452

راویان فتح و نیز از پرکارترین آنان بود. طبری در اخبار ردّه و فتوحات، بر او اعتماد ورزیده و حافظ بن عساکر نیز از او نقل کرده است، اما این نقل از او، به شیوه روایت و اسناد است و این گونه نیست که از کتاب هایش مطالب را نقل کنند. وی کتاب الفتوح الکبیر و الردّه و الجمل را تألیف کرد، ولی ازمجموعه کتاب هایش اکنون چیزی در دست نیست.

به رغم وفور روایاتی که از او نقل شده، بسیاری از تذکره نویسان در تراجم خود از او یادی نکرده اند. علمای حدیث نیز وی را «جرح» کرده و او را حتی در کنار راویان ضعیف و متروک نیاورده اند، اما باید دانست که تنها احادیث او مورد جرح قرار گرفته و نه روایات تاریخی اش; چرا که اصحاب حدیث، در جرح و تعدیل راویان، معیارهای سختی داشته اند. بنابراین، جرح و ضعف او در حدیث، موجب جرح او در روایت و نقل تاریخ نمی شود.[1]

لیلی دختر طریف

لیلی، دختر طریف بن صلت تغلبی شیبانی و خواهر رهبر خوارج، ولید بن طریف شیبانی بود. او در سپاه برادرش، در حالی که زره و کلاه خود می پوشید، سوار اسب شده به جنگ می پرداخت. وی پس از کشته شدن برادر، رهبریِ شورشیان و فرماندهی آنان را به عهده گرفت و با سپاه هارون الرشید، در دو نبرد جنگید تا این که یکی از خویشاوندانش او را واداشت تا اسلحه را بر زمین نهد و به زندگی عادی خود بازگردد. او شعر حفظ می کرد و نیکو می سرود و در مرثیه هایش برای برادرش، از سبک خنساء در رثای برادرانش پیروی می کرد. او برادرش را در آغاز مرثیه ای شیوا، چنین می خواند: «ای درخت خابور (بَلَسان) چه شده است که سرسبز هستی; گویی تو بر مرگ ابنطریف اندوهگین نیستی».

مورخان در نامش اختلاف نظر کرده اند. برخی او را فاطمه و برخی دیگر فارعه خوانده اند.[2]

معروف کرخی

ابومحفوظ، معروف بن فیروز کرخی از زهّاد برجسته بود. والدین او مسیحی بودند. او به دست امام علی بن موسی الرضا اسلام آورد، سپس والدینش، اسلام آوردند. به نیکی معروف بود و مردم برای تبرک نزد او می آمدند.

گویند: احمد بن حنبل نیز از جمله کسانی بود که نزد او رفت و آمد داشت. مردم بغداد در کنار قبر او دعا کرده و تبرک می جستند.[3]

موسی بن شاکر

وی پدر سه مهندس بود. محمد، احمد و حسن، که به بنی موسی معروف بودند. موسی، در جوانی راهزنی می کرد، اما توبه کرد و به خدمت مأمون درآمد. اخترشناسی را آموخت و پسرانش در ستاره شناسی و هندسه و فیزیک نبوغ یافتند و بدین جهت، به بیت الحکمه راه یافتند.[4]

هرثمة بن اعین

هرثمة بن اعین، از فرماندهان شجاعی بود که هارون الرشید وی را در سال 178 ق به امارت افریقا گماشت تا فتنه عبدالله بن جارود را که پس از وفاتِ یزید بن حاتم مهلّبی، والی افریقا، و درگذشت برادرش، روح مهلّبی و کشته شدن برادر و جانشینش، فضل بن روحبر پا شده بود، قلع و قمع کند هرثمه شورش را سرکوب کرد و چون اوضاع بر وفق مراد شد، با مردم به نیکی رفتار کرد. از این رو، او را دوست می داشتند و از او اطاعت می کردند. چندی بعد، از هارون الرشید خواست تا او را از امارت معاف دارد. هارون الرشید او را در سال 181 ق معاف داشت و ریاست نگهبانان خود را بدو سپرد، اما چند سال بعد و در سال 196 ق او را والی خراسان کرد.

هرثمه به هنگام درگیری امین و مأمون بر سر قدرت، به مأمون پیوست و در فرماندهی یکی از لشکرهای محاصره کننده بغداد شرکت جست. امین تسلیم او شد، ولی بعضی از غلامان ایرانی طاهر بن الحسین، امین را به قتل رساندند و سرش را جدا کردند و طاهر آن را برای مأمون فرستاد. هرثمه، در سال 198 ق بار دیگر امارت خراسان را عهده دار شد و شورش ابوالسرایا را سرکوب کرد. ابوالسرایا پیش از آن یکی از فرماندهان برزگِ ارتش هرثمه بود که به علت کاهش آذوقه او و سپاهیانش، سر به شورش برداشت. از سوی دیگر چون فضل بن سهل، وزیر مأمون که در پی راحت شدن از شرّ هرثمه بود، او را متهم کرد که از ابراهیم بن مهدی هواداری و زمینه شورش ابوالسرایا را فراهم کرده و در سرکوب طالبیان کوتاهی ورزیده است. بدین گونه دل مأمون را نسبت به او چرکین نمود. هنگامی که هرثمه به دیدار مأمون آمد و خواست تا از خویشتن در مقابل اتهامات وارده دفاع کند، مأمون مانع شد و دستور داد تا او را کتک زدند و جلوی او بر زمین کشیدند، آن گاه وی را در مرو به زندان افکندند. بعدها هرثمه، به دستور دست نشانده فضل، به قتل رسید.[5]

پی نوشت ها



[1] . شنبه اول محرم سال 200 = یازدهم اوت سال 815 ; سه شنبه 26

[ 1 ] . الاعلام زرکلی، ج 3، ص 220 ; تهذیب التهذیب، ج 4، ص 295 ; بروکلمان، تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص 195.


[2] . الاعلام زرکلی، ج 5، ص 325 ; النجوم الزاهره، ج 2، ص 95 ; اعلام النساء، ج 4، ص 368.


[3] . الاعلام زرکلی، ج 8 ، ص 185 ; وفیات الاعیان، ج 5، ص 231 ; العبر، ج 1، ص 335 ; طبقات الحنابله، ج 1، ص 381 ; تاریخ بغداد، ج 13، ص 199 ; شذرات الذهب، ج 1، ص 335 ; حلیة الاولیاء، ج 8 ، ص 360.


[4] . الاعلام زرکلی، ج 8 ، ص 273 ; اخبار الحکماء، ص 208.


[5] . الاعلام زرکلی، ج 9، ص 75 ; الولاة والقضاة، ص 136 ; تاریخ ابن اثیر، ج 5، ص 95 و 96 ; همان، ج 6، ص 137 و 314 ; تاریخ طبری، ج 8 ، ص 479 و 542 ; العبر، ج 1، ص 332 ; المعارف، ص 389 ; ابن عذاری، ج 1، ص 109 ; ابن خلدون، ج 3، ص 521 ; همان، ج 4، ص 416.

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 1  صفحه : 452
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست