responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 1  صفحه : 457

درگذشتگان

* اشهب قیسی.

* زینب دختر سلیمان.

* شافعی.

* لؤلؤی (حسن).

* لئون پنجم.

* نضر بن شمیل.

* هشام کلبی.

* یحیی بن مبارک.

اشهب قیسی

ابوعمرو، اشهب بن عبدالعزیز بن داود قیسی جعدی، از یاران امام مالک و فقیه سرزمین مصر بود. شافعی درباره او گفته است: «مصر فقیه تر از او به خود ندیده است». پس از ابنالقاسم، ریاست مذهب مالکی به او رسید. گویند: نامش مسکین و لقبش اشهب بوده است. او در پنجاه سالگی درگذشت.[1]

زینب، دختر سلیمان

زینب، دختر سلیمان بن علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب، امیرزاده ای عباسی و از صاحب نظران و زبان آوران بود. پدرش امیر بصره بود. وی با ابراهیم (امام) بن محمد بن علی ازدواج کرد. او عمری دراز یافت و در بغداد اقامت گزید. خلفا او را بزرگ و محترم می شمردند. گویند: همو است که مأمون را به بازگشت به شعار و لباس سیاه (شعار بنی العباس) به جای لباس سبز ترغیب کرد.[2]

شافعی

ابوعبدالله، محمد بن ادریس بن عباس بن عثمان بن شافع بن سائب بن عبدالمطلب بن مناف قرشی، پدرش از مردم مکه و مادرش یمانی و از قبیله ازد بود. پدرش به سوی غزه کوچ کرد و محمد در آن جا به دنیا آمد. پس از درگذشت پدر، مادرش او را که هنوز کودکی دوساله بود، به مکّه بازگرداند. محمد، قرآن را در کودکی حفظ کرد و سپس به بادیه، نزد قبیله هذیل که از فصیح ترین اعراب بودند رفت. بسیاری از اشعار عرب را در آن جا حفظ کرد; آن گاه در حالی که در ادب و سخنوری بهره ها گرفته بود به مکه بازگشت و در همان جا اقامت گزید و نزد مسلم بن خالد زنجی ـ که در آن هنگام شیخ و مفتی حرم بود ـ کسب دانش کرد تا این که به او اجازه فتوا داد. سپس به مدینه نزد امام مالک رفت و موّطأ را نزد او آموخت. بدین ترتیب فقه را از مسلم و حدیث را از مالک فرا گرفت.

چندی نیز به یمن رفت و از سوی قاضی آن سامان، مصعب بن عبدالله قرشی منصبی بدو واگذار شد. در آن هنگام شیعیان بسیاری در یمن ساکن بودند. از این رو، او به تشیع متهم شد. در آن زمان هارون الرشید خلیفه بود. شافعی را با گروهی از متهمان نزد او به شهر رّقه بردند. اگر حاجب هارون، فضل بن ربیع نبود، با این اتهام خطر بزرگی متوجه او می شد.

فضل با دفاع از او برائت او را ثابت کرد. شافعی در حضور هارون سخن گفت و هارون که شیفته کلام او شده بود دستور داد او را آزاد گذاشته و مورد اکرام و احترام قرار دهند. این واقعه، در سال 184 ق رخ داد.

شافعی فرصت حضورش در عراق را غنیمت شمرد، وارد بغداد شد و به محمد بن حسن شیبانی ـ که از یاران ابوحنیفه بود ـ پیوست. شیبانی او را نزد خود آورد و شافعی از او درس گرفت و بدین ترتیب، با متون کتاب های فقهای عراق نیز آشنایی یافت و از فقه آنان بهره گرفت. او شیوه فقها و اهل حدیث راتلفیق کرد. مناظراتی نیز با محمد بن حسن داشت که تفصیل آن در کتاب های شافعی مندرج است. پس از آن به مکه ـ که میعادگاه علمای سرزمین های دیگر بود ـ بازگشت. شافعی در مکه به افاده و استفاده پرداخت و ضمن مناظره، بسیاری از او علم فرا گرفتند. آن گاه در سال 195 ق و در دوره خلافت امین، به بغداد رفت. علمای عراق از او دانش آموختند و در آن جا کتاب هایش را در باب شیوه فقهی خود (مذهب عراقی یا مذهب قدیم) املا کرد. وی با علمای بغداد و پیشوایانشان از جمله، احمد بن حنبل مجالست داشت. و آن گاه که شهرتش در بغداد بالا گرفت و بسیاری از علما طریقت فقهی او را در پیش گرفتند به مکه بازگشت. شافعی در سال 198 ق به عراق بازگشت.در سومین سفرش فقط اندکی در عراق درنگ کرد و از آن جا به مصر رفت و در فسطاط به عنوان مهمان عبدالله بن عبدالحکم ـ که از یاران مالک بود ـ منزل گزید. در آن زمان مذهب مالک میان مصریان گسترش یافته بود. وی در مصر، کتاب الاُم را که از کتاب های جدید وی بود، همراه با کتاب الرساله در علم اصول، به نگارش درآورد. شافعی یکی از پیشوایان مذاهب چهارگانه اهل سنت است که خود مذهبش را با سفرهایش گسترش داد. او خود، کتاب هایش را نوشت و برای شاگردانش بازخواند. در حالی که این شیوه را هیچ یک از پیشوایان مذاهب نداشتند. شافعی شاعری با سروده های کم است که اشعار وی معانی واضح و اسلوبی آسان دارد در بعضی از قطعه هایش تصورات و روحیات او را می توان دید. او اولین کسی بود که در اصول فقه کتاب نوشت و هم چنین نخستین کسی بود که ناسخ حدیث را از منسوخ آن باز شناساند.

از جمله تألیفات او کتاب الاُمّ، رسالة فی اصول الفقه، سبیل النجاة، دیوان شعر می باشد. شافعی در 54 سالگی در مصر درگذشت.[3]



[1] . الاعلام زرکلی، ج 1، ص 335 ; وفیات الاعیان، ج 1، ص 238 ; شذرات الذهب، ج 2، ص 12 ; حسن المحاضره، ج 1، ص 305 ; العبر، ج 1، ص 345 ; تهذیب التهذیب، ج 1، ص 359.


[2] . الاعلام زرکلی، ج 3، ص 107 ; مروج الذهب، ج 35، ص 315 ; همان، ج 4، ص 242.


[3] . الاعلام زرکلی، ج 6، ص 249 ; تاریخ بغداد، ج 2، ص 56 ـ 73 ; وفیات الاعیان، ج 4، ص 163 ; تذکرة الحفّاظ، ج 1، ص 361 ; شذرات الذهب، ج 2، ص 9 ; حسن المحاضره، ج 1، ص 303 ; البدایة والنهایه، ج 10، ص 251 ; العبر، ج 1، ص 243 ; حلیة الاولیاء، ج 9، ص 63 ; طبقات الشافعیه، ص 6 ; معجم الادباء، ج 6، ص 367 ; الفهرست، ص 294 ; بروکلمان، تاریخ الشعوب الاسلامیه، ج 3، ص 292.

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 1  صفحه : 457
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست