نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 1 صفحه : 464
از آن، مأمون ریاست شرطه بغداد و در سال 205 ق ولایت خراسان را نیز به او سپرد; با این قرار که بعد از او حکومت خراسان به فرزندانش برسد. در حقیقت، ستاره اقبال طاهر بعد از پیروزی بر فضل بن سهل، درخشیدن گرفت. و هنگامی که طاهر بن حسین در خراسان مستقر شد، نام مأمون را از خطبه جمعه انداخت به همین سبب یکی از غلامانش در همان شب در مرو او را کشت و به نقلی او در 48 سالگی بر اثر مسموم شدن درگذشت.
ولایت خراسان بعد از او تا پنجاه سال در اختیار فرزندان او قرار داشت.
آنان، مستقلا آن جا را اداره می کردند. البته در همان حال تبعیت از خلافت را نیز قبول داشتند.
در سال 259 ق یعقوب بن لیث صفار، بر خراسان استیلا یافت و آن جا را به قلمرو دولت صفاریان ملحق ساخت. به او لقب «ذوالیمینین» دادند; زیرا با ضربه شمشیر، مردی را دو نیم کرد و به نقلی دیگر، او را به خاطر حکومت بر عراق و خراسان «ذوالیمینین» خوانده اند. وی یک چشم داشت. عمرو بن بانه در مورد او می گوید:
ای که دو دست راست داری و یک چشم، چه باک از نداشتن یک چشم حال آن که دستی اضافی داری.[1]
فرّاء
ابوزکریا، یحیی بن زیاد بن عبدالله بن منظور دیلمی کوفی، از آزادشدگان بنی اسد یا بنی منقر است. او امام اهل کوفه در علم نحو و داناترین آنان، به لغت و رشته های مختلف ادبی بود. وی نزد کسائی و یونس بن حبیب علم آموخت. فرّاء در کوفه متولد شد و چون به بغداد رفت، مأمون تعلیم و تربیت فرزندان خود را بدو سپرد. او به مذهب معتزله تمایل داشت و به مطالعه در علم کلام علاقه نشان می داد. لذا از نظم فکری و نیروی استنباط برخوردار گردید.
مأمون دستور داد مکانی را در قصر به او اختصاص دهند و کنیزان و خدمتکارانی را گمارد که احتیاجات او را برآورند تا برای امر زندگی، دل مشغولی نداشته باشد. هم چنین کاتبانی را نزد او فرستاد و به او دستور داد تا آن چه از اصول علم نحو جمع کرده وآن چه راکه از ادبیات عرب شنیده، تألیف کند. فرّاء املا می کرد و کاتبان می نوشتند. در طی دو سال، آنان موفق شدند که کتاب حدود را تصنیف کنند. فرّاء آن گاه به میان مردم رفته و کتاب المعانی را املا کرد; امّا نویسندگان، آن را از مردم پنهان داشتند تا آن را وسیله کسب درآمد قرار دهند. به تدریج کار فرّاء بالا گرفت و منزلت او در دولت افزایش یافت تا آن جا که دو شاگرد او، یعنی، دو فرزند مأمون در جفت کردن کفش هایش هنگام خروج، از هم سبقت می گرفتند و قرار گذاشتند که هر کدام یک لنگه کفش استاد را جلو پای او گذارند. چون این خبر به مأمون رسید، فرّاء را طلبید و گفت: گرامی ترین مردم چه کسی است؟ فرّاء گفت: کسی را گرامی تر از امیرالمؤمنین نمی شناسم. گفت: آری، کسی ـ را می شناسم ـ که وقتی برمی خیزد در تقدیم کفش هایش دو ولیعهد مسلمانان به نزاع می پردازند و آن گاه راضی می شوند که هر کدام، یک لنگه کفش را تقدیم دارند. درباره ابنعباس نیز روایت شده که چون حسن و حسین ـ رضی الله عنهما ـ نزد او می رفتند، رکاب ایشان را نگاه می داشت و هنگامی که کسی از حاضران پرسید: آیا تو رکاب این دو جوان را نگاه می داری، در حالی که تو از آنها پیرتر هستی؟ ابنعباس گفت: «ای نادان! ساکت باش. برتری اهل فضل را کسی جز صاحب فضل نمی شناسد.» مأمون سپس به فرّاء گفت: اگر آنها را منع می کردی، تو را مذمت می کردم وآن را گناهی برای تو می شمردم. این کاری که دو فرزند من انجام دادند، از شرافت آنها هیچ نکاست، بلکه ارزش آنها را بالاتر برد و ذات و جوهر آنها را روشن و فراست آنها را بر من آشکار ساخت. انسان در سه مورد هر چند که بزرگ باشد، نباید کبر ورزد: تواضع نسبت به سلطان، پدرش و کسی که او را دانش آموزد. من به ازای کاری که آن دو کردند، بیست هزار دینار به ایشان و ده هزار درهم به خاطر حسن تأدیب آنها به تو پاداش می دهم.
وی به فرّاء اشتهار یافت بی آنکه به پوست خز فروشی اشتغال داشته باشد. نیز گویند: بدان دلیل که وی، کلام را می شکافت (فرّاء به معنای شکافنده نیز می آید)، به او فرّاء گفته شد.
در نبرد «فخّ» در سال 169 ق در زمان خلافت هادی در کنار حسین بن علی بن حسین بود و در آن معرکه، دستش قطع گردید. وی پسر خاله محمد بن حسن شیبانی بود. کتاب المقصور والممدود، معانی القرآن، المذکر والمؤنث، آلة الکتابة، الجمع والتثنیه فی القرآن، الحدود (که برای مأمون تألیف کرد)، کتاب البهیّ (که برای عبدالله بن طاهر، امیر خراسان نوشت و در ارتباط با کلام فصیح است) ، کتاب الفاخر (که درباره امثال است)، الایام و اللیالی و غیر اینها از آثار اوست. او در 63 سالگی درگذشت.[2]
هیثم بن عدی
ابوعبدالرحمان، هیثم بن عدی بن عبدالرحمان طائی کوفی تاریخ نگار و نسب شناس بود در اصل از منطقه منبج بوده و در کوفه اقامت گزید.
وی با منصور، مهدی و هارون الرشید، همنشینی داشت و اخبار آنها را نقل می کرد. وی با خوارج هم عقیده بود. کتاب بیوتات العرب، بیوتات قریش، من تزوج من الموالی من العرب، الدولة، تاریخ العجم و بنی امیّة، طبقات الفقهاء و المحدثین، التاریخ (که آن را به ترتیب سال ها نوشت)، النوادر، کنی الاشراف و المعمّرین از آثار اوست. او در 93 سالگی درگذشت.[3]
[1] . الاعلام زرکلی، ج 3، ص 318 ; وفیات الاعیان، ج 2، ص 517 ; البدایة والنهایه، ج 10، ص 265 ; تاریخ طبری و ابن اثیر، حوادث سال 198 ـ 207 ق ; العبر، ج 1، ص 351 ـ 352 ; تاریخ بغداد، ج 9، ص 353 ; النجوم الزاهره، ج 2، ص 149 ; شذرات الذهب، ج 2، ص 161 ; الکتّاب والوزراء، ص 290 ; ابن خلدون، ج 3، ص 506 و 524.
[2] . الاعلام زرکلی، ج 9، ص 178 ; وفیات الاعیان، ج 6، ص 176 ; تاریخ بغداد، ج 14، ص 149 ـ 150 ; البدایة والنهایه، ج 10، ص 261 ; معجم الادباء، ج 7، ص 276 ; الفهرست، ص 98 ; شذرات الذهب، ج 2، ص 19 ; العبر، ج 1، ص 354 ; تهذیب التهذیب، ج 11، ص 212.
[3] . الاعلام زرکلی، ج 9، ص 114 ; وفیات الاعیان، ج 6، ص 106 ; تاریخ بغداد، ج 14، ص 50 ; انباه الرواة، ج 3، ص 106 ; معجم الادباء، ج 7، ص 261.
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 1 صفحه : 464