نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 1 صفحه : 467
قاسم بن الرشید
قاسم، فرزند هارون الرشید عباسی و برادر امین و مأمون بود. پدرش، هارون او را پس از دو برادرش، سومین ولیعهد خود قرار داده و او را «المؤتمن» لقب داد. و نیز هم چنین ناحیه جزیره، و شهرهای مرزی و مراکز آنها را در سال 186 ق به او ـ که هنوز نوجوانی بیش نبود ـ به اقطاع داد. مأمون به نام وی بر آن سرزمین ها نظارت می کرد تا این که وی به جوانی رسید. هارون الرشید او را در سال 187 ق به جنگ با روم فرستاد و در سال 192 ق به قصد آموختن شیوه حکومت، او را بر «رقّه» حاکم گرداند. هنگامی که هارون مرد و امین به خلافت رسید، دو برادرش، مأمون و قاسم را به تحریک وزیرش، فضل بن ربیع، از ولایت عهدی خلع کرد. امین، فرزند خردسالش، موسی را به ولایت عهدی برگزید و او را «الناطق بالحق» لقب داد. قاسم هیچ گاه به مقام خلافت نرسید و در سی سالگی در بغداد درگذشت.[1]
مسلم بن ولید
ابوالولید، مسلم بن ولید منسوب به انصاری از اهالی کوفه و معروف به «صریع الغوانی» بود. او شاعری غزل سرا و نخستین کسی بود که صنایع بدیع را بسیار به کار برد. در این مورد، شاعران از او پیروی کرده اند و « ابوتمام طایی» بیش ترین تبعیت را از وی داشت. او به بغداد رفت و به فضل بن یحیای برمکی پیوست. فضل، مسلم را به هارون معرفی کرد و مسلم برای هارون قصیده ای سرود که در آن چنین آمده است:
«عیش و زندگی جز این نیست که شب را به لذت و خوشی گذرانده; و در حالی به صبح درآیی که کشته جام باده و چشم های زیبا باشی».
هارون او را به «صریع الغوانی» ملقب ساخت. مسلم درباره شراب، نیکو می سرود. عده زیادی از راویان، او را همسنگ ابونواس می دانند. بهترین اشعار وی، در زمینه مدحیات، هجویات و غزل است. درباره شراب چنین گفته است:
«شراب ، آن افشره زردرنگ تاک است ; که پوششی سفید از تراوش ابرهای پر آب دارد.
و آن گاه آب و شراب درآمیخته شده و حباب ها در سطح آن به رقص آیند، مانند این است که به نرگس نورس آراسته شده است».
در توصیف انسان شجاع چنین می سراید:
«او جان خود را می بخشد آن گاه که هر بخشنده از عطای آن دریغ میورزد; آری، بخشندگی جان، بالاترین مراتب جود و سخاست.»
وی در هجو مردی زشت رو چنین می سراید:
«قیافه ظاهرش سخت زشت می نمود، و آن گاه که بیشتر او را وارسی کردم و پنهانی هایش را ورانداز نمودم دیدم همان قیافه ظاهر در برابر این زشتی زیبا می نماید.»
و در غزل می سراید:
«به درستی که سرخی گونه ها و چشمان زیبا و دندان های چون بابونه (چون صدف).
و پیچ و تاب طره گیسو بر روی گونه ها و آن انارهایی که بر سینه آرمیده اند.
این ویژگی های زیبارویان، مرا از پای درآورده اند، به همین جهت است که مرا کشته زیبارویان می خوانند».
مسلم پس از آن، به فضل بن سهل، وزیر مأمون پیوست و از سوی او به تصدی امور مراسلاتی گرگان منصوب شد. وی در همین پست به کار خود ادامه داد و در 73 سالگی درگذشت.[2]
نفیسه دختر حسن بن زید
نفیسه، دختر حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابی طالب بود که به « سیده نفیسه» شناخته می شد و اکنون آرام گاه او زیارت گاه معروفی در قاهره است. وی در مکه به دنیا آمد و در مدینه بزرگ شد و با «اسحاق مؤتمن » فرزند امام جعفر صادق ازدواج کرد. او بانویی پرهیزگار، نیکوکار، حافظ قرآن و در تفسیر قرآن و حدیث، دانشمند بود.
نفیسه همراه همسرش، اسحاق به مصر رفت و در آن جا اقامت گزید. چون امام شافعی به مصر آمد، از او نیز استماع حدیث کرد. زمانی که شافعی درگذشت، جنازه او به خانه نفیسه برده شده و وی بر جنازه شافعی نماز گزارد.
هنگامی که نفیسه درگذشت، همسرش اسحاق بر آن شد تا جسدش را به مدینه منتقل کند، امّا اهل مصر مانع شدند و از او تقاضا کردند که نفیسه را نزد آنان به خاک بسپارد. از این رو، جنازه او را در محل سکونتش به خاک سپردند. آن خانه در محلی معروف به «درب السباع» بود. وی در رمضان سال 208 ق، در 63 سالگی درگذشت.[3]
الیسع مدراری
ابومنصور، الیسع (اول) ابن ابی القاسم «سمغو» یا «سمکو» ابن واسول مکناسی، حاکم دولت بنی مدرار در «سجلماسه» و نواحی اطراف آن در مغرب دور بود. وی پس از همکاری در خلع برادرش، الیاس در سال 174 ق جانشین او شد و خود را به «المنتصر» ملقب کرد و کنیه ابومنصور را برای خود برگزید. در زمان او بود که حکومت بنی مدرار، قوت و صلابت یافت. او اقدام به بازسازی و تکمیل بنای سجلماسه کرد و طرح ساختن کارگاه ها و کاخ هایی را ریخت. او گرداگرد شهر بارو و دیوار ساخت.
درباره وی گفته اند: او ستم گری سرکش بود و مخالفان خود را که از قبایل بربر بودند دست گیر کرد و آنها را خوار و ذلیل کرد. وی مذهب «صفریه» را پایه گذارد و تا زمان مرگش در سال 208 ق در رأس حکومت بود.
[1] . الاعلام زرکلی، ج 6، ص 21 ; تاریخ ابن اثیر، ج 5، ص 57، 60، 97 و 131 ; تاریخ بغداد، ج 12، ص 402.
[2] . الاعلام زرکلی، ج 8 ، ص 120 ; الشعر والشعراء، ص 339 ; نهایة الارب، ج 3، ص 82 ; تاریخ بغداد، ج 13، ص 82 ; طبقات الشعراء، ص 235 ; الأغانی، ج 19، ص 31 ; بروکلمان، تاریخ الشعوب الاسلامیه، ج 2، ص 32.
[3] . الاعلام زرکلی، ج 9، ص 16 ; فوات الوفیات، ج 2، ص 607 ; حسن المحاضره، ج 1، ص 218 ; البدایة والنهایه، ج 10، ص 262 ; شذرات الذهب، ج 2، ص 21 ; وفیات الاعیان، ج 5، ص 423 ; العبر، ج 1، ص 355.
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 1 صفحه : 467