responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 1  صفحه : 470

ابنعائشه و یارانش در زندان سر به شورش و تمرد برداشتند. زندانیان نیز از این حرکت حمایت کردندو ابنعائشه کسانی را واداشت که بازارهای بغداد را آتش زنند و آن ها نیز چنین کردند. مأمون لشکریان خود را برای مقابله با شورش گسیل داشت و خود، به زندان رفته، ابنعائشه و یارانش را گردن زد و به دار آویخت. وجه تسمیه او به ابنعائشه این بود که مادربزرگش، عائشه دختر علی بن عبدالله بن عباس قرشی هاشمی بود. از این رو، او را ابنعائشه خوانده اند.[1]

بشر بن معتمر

ابوسهل، بشر بن معتمر هلالی بغدادی کوفی، فقیه معتزلی است. او فردی اهل بحث و مناظره و از برترین علمای معتزله بود. چون به بغداد منتقل شد، معتزله بغداد از وی اطاعت و پیروی کردند. فرقه بشریه به او منسوب است.[2]

حُمَیْد طوسی

ابوغانم، حمید بن عبدالحمید طوسی، از فرماندهان برجسته حکومت مأمون، فردی ستم گر و تندخو بود. مأمون در مأموریت های دشوار او را به خدمت می گرفت. او سخت فریفته بهره گیری از دنیا بود و می گفت: ما از آخرت مأیوسیم و تنها همین دنیا را داریم. والله کسی را که عیش و خوشی را بر ما ناگوار کند، تحمل نخواهیم کرد.[3]

دنانیر

دنانیر، کنیزی خنیاگر به مردی از اهالی مدینه تعلق داشت او دنانیر را تربیت و آموزش داد. چندی بعد، یحیی بن خالد برمکی او را خرید و او در خانه یحیی، نبوغش آشکار شد. هارون الرشید از کسانی بود که وی را بسیار می پسندید. چون رفت و آمد هارون به خانه ارباب دنانیر، زیاد شد و مدت ها نزد دنانیر می ماند و او را به حد افراط مورد محبت قرار می داد، زبیده (همسر هارون) از هارون نزد بستگان و عموهای خلیفه شکایت برد و آنان هارون را سرزنش کردند. زمانی که هارون، برمکیان را قلع و قمع کرد، از دنانیر خواست تا نزد وی به خوانندگی بپردازد. او گفت: یا امیر المؤمنین! بر آن شده ام که پس از سرورم یحیی هرگز آواز نخوانم. هارون دستور داد که او را بزنند. او را زده و عودی به دستش دادند. او در حالی که به شدت می گریست عود را گرفته و شتابان چنین خواند:

«دریغا بر دیار سلمی در «نازح السند»; میان «ثنایا» و «مسقط اللبد» آری آن هنگام که دیدم آن دیار نابود شده، دانستم که دیگر نعمت ها و خوشی های زندگی باز نخواهند گشت».

این بود که هارون الرشید، دلش به حال او سوخت و دستور داد او را رها کنند. از وی برای ازدواج خواستگاری شد، ولی نپذیرفت. وی عزلت اختیار کرد تا زمانی که درگذشت.[4]

عُلیَّه بنت المهدی

علیّه دختر خلیفه، مهدی بن منصور عباسی بود. مادرش امولدی به نام مکنونه و ملقب به «بصبص» بود که او را برای مهدی خریدند. او در عین حالی که از زیباترین کنیزان مدینه بود، از نکته دان ترین و عاقل ترین افراد نیز به شمار می رفت. علیّه خواهر ابراهیم بن مهدیاست وی شاعر بود و شعر حماسی بسیار می سرود از خوانندگی نیز بهره نیکویی داشت.

او برای اشعار خود آهنگ می ساخت. مردم می گفتند که نه در زمان جاهلیت و نه در اسلام، خواهر و برادری که در غنا و خوانندگی بهتر از ابراهیم بن مهدی و خواهرش، علیّه باشند، دیده نشده است.

هارون او را بی اندازه مورد احترام قرار می داد. موسی بن عیسای عباسی، او را به همسری خود برگزید. موسی از علیّه بسیار بزرگ تر بود. علیّه یکی از خادمان هارون الرشید را به نام «طلا» دوست می داشته و به وسیله شعر با وی مکاتبه داشت و مخفیانه با وی به گفت وگو می پرداخت. چون هارون از این امر آگاه شد، او را سوگند داد که با «طلا» گفت وگو نکند و نام او را نبرد و او نیز قبول کرد.

روزی هارون شنید که او آخر سوره بقره را می خواند و چون به آیه (فان لم یصبها وابل فطلّ) رسید، به جای کلمه «فطل» گفت: «همانی که امیرالمؤمنین ما را از آن نهی نموده است». هارون الرشید بر او وارد شد و سر او را بوسیده، گفت: «من «طلا» را به تو بخشیدم و پس از این تو را از خواسته ات منع نخواهم کرد» علیّه در پنجاه سالگی درگذشت.[5]

نصر بن شبث

نصر بن شبث عقیلی از بنی عقیل بن کعب بن ربیعه و بزرگ قیسیان شمال شام و جزیرة العرب بود. وی سری پر شور در تعصبات قبیله ای عربی داشت. نیاکان او از بزرگان بنی امیه بودند.

محل اقامت وی «کیسوم» واقع در شمال حلب بود. در روزگار او هارون الرشید درگذشت و نزاع بر سر قدرت، میان امین و مأمون درگرفت; در نتیجه، امین به قتل رسید. نصر از بیعت با مأمون خودداری کرد و در شهر «کیسوم» دست به شورش زد و بر شهرها و مناطق مجاور کیسوم فایق آمد. او بر «سمیساط» دست یافت و به حکم رانی پرداخت. عده زیادی از اعراب، اطراف او گرد آمدند. رفته رفته قدرت او بالا گرفت.



[1] . الاعلام، ج 1، ص 55 ; تاریخ طبری، ج 8 ، ص 602 ; تاریخ ابن اثیر، ج 6، ص 391 ; مروج الذهب، ج 3، ص 448 ; المحبّر، ص 489 ; ابن خلدون، ج 3، ص 537.


[2] . الاعلام، ج 2، ص 28 ; الفرق بین الفرق، ص 156 ; الملل والنحل، ج 1، ص 64 ; التبصیر فی الدین، ص 74 ; دائرة المعارف الاسلامیه، ماده «بشر بن المعتمر».


[3] . الاعلام زرکلی، ج 2، ص 318 ; النجوم الزاهره، ج 2، ص 190 ; نشوار المحاضرة، ج 2، ص 100.


[4] . الاعلام، ج 2، ص 21 ; اعلام النساء، ج 1، ص 415 ; المستطرف من اخبار الجواری، ص 28 ـ 30 ; الأغانی، ج 18، ص 65.


[5] . الأغانی، ج 10، ص 162 ; فوات الوفیات، ج 2، ص 197 ; اعلام النساء، ج 3، ص 335.

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 1  صفحه : 470
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست