نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 1 صفحه : 472
ابوالعتاهیه
ابواسحاق اسماعیل بن قاسم بن سوید بن کیسان منسوب به بنی عنزه مشهور به ابوالعتاهیه بود. مهدی خلیفه عباسی او را به این نام ملقّب کرد، زیرا او سخت شیفته کنیزی به نام «عتبه» (از کنیزان مهدی عباسی) بود. مهدی عباسی از کنیز خود خواست تا به همسری اسماعیل درآید; اما او نپذیرفت. لذا مهدی او را ابوالعتاهیه خواند. گویند این ناکامی باعث شد که ابوالعتاهیه از مدیحه گویی و غزل سرایی دست بکشد و به سرودن اشعار زاهدانه بپردازد. ابوالعتاهیه در کوفه بالید و به شغل خانوادگی خویش ـ که کوزه گری بود ـ پرداخت. چون محل تولد وی «عین التمر» بود وی را «العینی» می خواندند. وی شیفته سرودن شعر شد و به ادب روی آورده و شعرسرایی جزیی از سرشت او شده بود.
اوایل خلافت مهدی عباسی به بغداد رفته و او را مدح کرد و در نزد او منزلتی یافت. هارون الرشید او را به خود نزدیک کرد. بسیار پیش می آمد که خلیفه را موعظه می کرد و او را می گریاند. او همواره در ملازمت خلیفه بود. ابوالعتاهیه، فراوان، قریحی و بدون تکلف شعر می سرود، زیرا به شعری که مردم آن را راحت درک کنند، علاقه داشت و بیش ترین عنایتش به معانی و مفاهیم شعر بود. او نخست به غزل سرایی پرداخت و سپس به اشعار زاهدانه روی آورد و از سرودن غزلیات خودداری کرد و تنها، اشعاری که در زمینه زهد، ترک دنیا و یاد مرگ بود، می سرود. زهّاد، با اشعار او مناجات می کردند و دانشمندان و راویان به جمع آوری اشعار او همت می گماشتند.
ابوالعتاهیه به همین گونه در روزگار هارون الرشید و امین و مدت زیادی از دوران مأمون، گذران زندگی کرد. وی در بدو حکومت مأمون، به بی دینی متهم شد. چرا که عاشق دخترکی شد و درباره اش چنین غزل سرایی کرد:
«چون خداوند تو را زیباترین خلق خود یافت و چون حسن روی تو را دید آن گاه با قدرت خویش; زیبارویان بهشتی را به گونه تو آفریده و زیبایی بخشید».
و چون گفته های مردم را درباره خویش شنید، گفت: «به خدا سوگند جز یگانه پرستی آیینی ندارم» و چنین سرود:
«ما همه فناپذیریم; آیا کدامین فرزند آدم پایدار می ماند؟
خلقت همگی از خداوند بوده و بازگشت همه نیز به سوی هم او خواهد بود. در عجبم که چگونه خدا را نافرمانی می کنند و چگونه منکران، او را منکر می شوند.
در حالی که هر چیز، دلیل و نشانه ای است که دلالت بر یگانگی او دارد».
در مقام زهد چنین می سراید:
«اگر انسان خویش را از بند مال رها نسازد; خود، اسیر مال خویش خواهد شد.
زیرا تنها مالی را که انفاق می کنم برای من است ; نه آن چه را که پس از خویش بر جای می گذارم.
هرگاه که مال داشتی آن را در جایش که سزاست خرج کن; و گرنه در گردونه روزگار تباه می شود».
و باز در باب زهد می گوید:
«از مردم در شگفتم که اگر اندیشه کنند و به حسابرسی خویش بپردازند، بصیرت می یابند.
آنها از دنیا به مقصد دیگری خواهند گذشت; چرا که دنیا برای آنها گذرگاهی بیش نیست.
این وعده گاه مرگ است (که لاجرم باید تسلیم آن شد) و پس از آن محشر است; که وعدگاه بزرگ تر خواهد بود.
هیچ تفاخر و برتری جز برای پرهیزگاران هنگامی که به صحرای محشر آمدند، وجود ندارد. مردم باید بدانند که پرهیزگاری و نیکی بهترین ذخیره آخرت است.
از تفاخر انسان شگفت زده ام; در حالی که او فردا در گور خویش دفن می شود.
چرا کسی که نخست نطفه بوده و پایانش مرداری خواهد شد، چنین فخرفروشی می کند.
اینک به روزی افتاده که نه توانایی فرستادن توشه دارد و نه به تأخیر انداختن حسابرسی.
و حال، صاحب اختیار در آن چه حکم می کند و مقرّر می دارد دیگری است و از تو کاری ساخته نیست».
هم چنین در غزلی زیبا خطاب به معشوقه اش (عتبه) که پاسخ رد به وی داده بود، چنین می سراید:
دیدگان من بر «عتبه» بی دریغ اشک می ریزند. عتبه را در زیبایی چونان گوهری می یابم; که دریا به ساحل افکنده باشد.
گویی بر لبان و در دیدگان او; جادوگران بابلی، جای گرفته اند. آنک دستم را به سوی شما دراز کرده ام تا ببینم چه چیزی به این بینوای عشق خواهید داد.
«اگر چیزی به این عاشق دلخسته عطا نمی کنید; به جای بخشش، کلامی آرام بخش به او بگویید. اینک در اثر عشق و محبّت او، چیزی جز آخرین رمق در بدن بیمار من نمانده است.
آیا جز من، هیچ کشته یافت می شود که بر قاتل خود از سر شوق گریسته باشد».
[1] . الاعلام زرکلی، ج 1، ص 319 ; الأغانی، ج 4، ص 1 به بعد ; وفیات الاعیان، ج 1، ص 219 ; تاریخ بغداد، ج 6، ص 250 ; البدایة والنهایه، ج 10، ص 265 ; شذرات الذهب، ج 2، ص 25 ; العبر، ج 1، ص 260 ; طبقات الشعراء، ص 228 ; المبرد، الکامل، ج 2، ص 11 ; دائرة المعارف الاسلامیه، ماده «ابوالعتاهیة» ; بروکلمان، تاریخ الشعوب الاسلامیه، ج 2، ص 36 ; زیدان، تاریخ آداب اللغة العربیة، ج 2، ص 73 ; فروخ، تاریخ الادب العربی، ج 2، ص 190.
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 1 صفحه : 472