نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 1 صفحه : 476
کتاب المدوّنه از اوست و آن را اسدیه نیز می نامند. وی منصب قضاوت قیروان را در زمان زیادة الله بن اغلب به عهده داشت. زمانی که زیادة الله در سال 212 ق تهاجمی را علیه «سیسیل» تدارک دید، اسد را به فرماندهی این ارتش گماشت. او بر جزیره «سیسیل» دست یافته، ولی هنگامی که سرقوسه را در محاصره داشت، در اثر زخمی که برداشته بود، در 71 سالگی درگذشت. برخی نیز گویند به سبب شیوع طاعون در اردوگاهِ مسلمانان فوت کرده است.[1]
ثمامة بن أشرس
ابومعن، ثمامة بن اشرس بصری ـ منسوب به قبیله نمیر ـ اهل بصره بود. او به دربار هارون الرشید پیوست و در دربار او، از موقعیت ممتازی بهره مند شد; تا جایی که در سفرِ مکه، هم رکاب وی شد. او همواره در محضر هارون از علم و ادب سخن می گفت و در روزگار مأمون، معتصم و الواثق بالله، رهبری معتزله را به عهده داشت. گویند: او بود که مأمون را به آیین معتزله گرایش داد.
ثمامة در صدد دفاع از عقل برآمده، می گفت: «این خود انسان است که با اراده، مرتکب اعمال می شود». وی به خاطر برخی نظریات غیر معمول و جدید از معتزله جدا شد. پیروان او را «ثمامیه» می خوانند.[2]
جبرائیل بن بختیشوع
ابوعیسی جبرائیل بن بختیشوع دوم پسر جرجیس، پزشکی سریانی و هم چنین رئیس پزشکانِ مدرسه جندی شاپور بود. همراه پدرش به بغداد آمد و با او در امر طبابت همکاری می کرد. هنگامی که هارون الرشید به خلافت رسید، او را به عنوان پزشک خصوصی خویش برگزید. وی نزد خلیفه از جایگاهی رفیع برخوردار و هم نشین وی شد. جبرائیل سپس به خدمت امین درآمد.
چون مأمون به خلافت رسید، به خاطر خدمت به امین، بر او خشم گرفته، او را زندانی کرد، ولی با وساطت حسن بن سهل وزیر مأمون، آزاد شد. از آن جا که مأمون را از بیماری دردناکی نجات داد، او را به موقعیت قبلی ـ که نزد هارون داشت ـ بازگرداند.
ابونواس، درباره او چنین می سراید:
«از برادرم ابوعیسی که جبرئیل عقل اوست، پرسیدم.
و گفتم که شراب را دوست می دارم; او گفت: زیادی آن موجب هلاکت است.
به او گفتم: مقدارش را تعیین کن; گفت: که البته گفته او حرف آخر است.
من انسان را دارای چهار طبیعت و عنصر اصلی می دانم. پس چهار پیمانه شراب برای چهار عنصر سزاست، یعنی، برای هر عنصر یک پیمانه».
تألیفات او شامل رساله ای در باب خوردن و آشامیدن، رساله ای کوچک در طب و کتابی در صنعت بخور می باشد.[3]
حمزه خارجی
حمزة بن أدرک (یا أترک) سیستانی، از رهبران خوارج «شراة» و از جوان مردان و صاحبان فکر و اندیشه در میان هم مسلکان خود، بود. مذهب او به «حمزیة» معروف است که منشعب از مذهب «عجاردة» (یاران عبدالکریم عجرد) است. اینان معتقدند که قدر، خیر و شرش از بنده است. و نیز معتقدند که مبارزه با سلطان ستم گر، واجب است و این که دو امام تا وقتی که هر یک بر دیگری چیرگی نیابد و مردم بر یکی از آن دو به توافق نرسند، می توانند همزمان وجود داشته باشند.
حمزه، در سال 177 ق به خون خواهی «حصین بن رقاد خارجی» سر به شورش برداشت و در سال 179 ق و هم چنان به شورش خود ادامه داد تا قیام او «پوشنگ» و «هرات» را در برگرفت. سرانجام عامل هرات عمرو بن یزید ازدی جهت رویاروئی وی شتافت، ولی ارتش او شکست خورد و خود عمرو در گرماگرم نبرد، کشته شد. در سال 181 ق حمزه، خود را امیرالمؤمنین خواند. هارون الرشید خروج و سرکشی او را نکوهش کرد و از او خواست تا به باور عام مسلمانان درآید. حمزه پاسخ تندی به شیوه خوارج به او داده و نامه خود را با شعارهای خوارج (حکم از آن خداست. به حق حکومت می کند و اوست بهترین حکم کنندگان)، به پایان برد.
زمانی که علی بن عیسی بن ماهان به حکومت خراسان منصوب شد، دو فرزند خود، حسین و سپس عیسی را به جنگ حمزه فرستاد. حمزه آن دو را مغلوب کرده و با این پیروزی خطر حمزه جدّی تر شد. در سال 185 ق علی بن عیسی، شخصاً به جنگ با حمزه پرداخت و بر او پیروز شد و بسیاری از پیروان وی را به قتل رساند. پس از این ضربه مهلک که بر حمزه وارد شده او در مدت بیش از دوازده سال به تجدید قوا پرداخت و مجدداً در سال 192 ق قیام کرد. او از درگیری دولت با شورش رافع بن لیث در ماوراء النهر و سرگرم شدن نیروهای نظامی به آن جریان سود جست و به سوی خراسان حرکت کرد و بدون هیچ مانعی وارد شهر شده و به قتل عام مردم و گردآوری اموالی که عمّال هرات و سیستان برای والی خراسان می آوردند، پرداخت.
هنگامی که مأمون در خراسان بود، لشکری بزرگ به نبرد با حمزه فرستاد. فرماندهی این لشکر را عبدالرحمان نیشابوری به عهده داشت. او توانست پس از نبردی سخت، از پیش روی حمزه جلوگیری کرده، او را در سال 194 ق به سوی جنوب و تا هرات عقب راند. پس از این که مأمون از سوی برادرش امین از مقام ولایت عهدی خلع شد، بالاجبار، نیروهای خود را از جبهه جنگ با حمزه به عقب کشید. این
[1] . الاعلام زرکلی، ج 1، ص 291 ; تاریخ ابن اثیر و طبری، حوادث سال 212 ق ; العبر، ج 1، ص 364 ; ابن خلدون، ج 4، ص 425 ; البیان المغرب، ج 1، ص 97 ; دائرة المعارف الاسلامیه، ماده «اسد بن فرات» ; وازیلیف، العرب والروم، ص 71 ـ 78.
[2] . الاعلام زرکلی، ج 2، ص 86 ; تاریخ بغداد، ج 7، ص 145 ; خطط مقریزی، ج 2، ص 347 ; الفرق بین الفرق، ص 156 ; الملل والنحل، ج 1، ص 70 ; طبقات المعتزله، ص 46، 63، 65 و 67 ; التبصیر فی الدین، ص 74 ; تکملة الفهرست، ص 2 ; دائرة المعارف الاسلامیه، ماده «ثمامة بن اشرث».
[3] . الاعلام، ج 2، ص 312 ; تاریخ بغداد، ج 14، ص 446 ; طبقات الاطباء، ص 187 و 201 ; تاریخ ابن اثیر، ج 6، ص 58 ; قفطی، تاریخ الحکماء، ص 133 ; دائرة المعارف الاسلامیه، ماده «جبرائیل بن بختیشوع».
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 1 صفحه : 476