نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 1 صفحه : 499
در سال 212 ق مأمون لشکری را به فرماندهی محمد بن حمید طوسی به جنگ بابک فرستاد و خود در سال 215 ق در رأس لشکری رهسپار جنگ با رومیان شد، امّا این لشکرکشی ها سودی نبخشید، زیرا محمد بن حمید طوسی به سال 214 ق در محاصره بابک کشته شد و مأمون نیز به سال 218 ق در «طرسوس» درگذشت و همان جا به خاک سپرده شد. در نتیجه، همکاری بابک و امپراتور تئوفیل در جنگ با مسلمانان، اسیر گرفتن، کشتن و ویرانی ادامه یافت.
پس از آن که معتصم جانشین برادرش (مأمون) شد، ارتشی رابه فرماندهی افشین به جنگِ بابک فرستاد. افشین در این مأموریت، شورش بابک را سرکوب و او را همراه برادرش (عبدالله) دست گیر کرد. آن دو پس از دست گیری، کشته و سپس به دار آویخته شدند.
معتصم پس از این واقعه در سال 223 ق در رأس سپاهی گران رهسپار جنگ با تئوفیل شد. وی قصد داشت انتقام کشتگان و اسیران را از رومیان بگیرد. دو لشکر بیرون شهر «آنکارا» با هم روبه رو شدند. معتصم لشکر تئوفیل را درهم کوبید و خسارات سنگینی بر آن وارد کرد. سپس از آن جا به سوی شهر «عموریه» زادگاه امپراتور رفت و آن شهر را به محاصره درآورد. وی پس از فتح شهر، آن را ویران کرد و بازماندگان آن را به اسارت گرفت. از جمله اسرا، فرمانده ارتش امپراتور بود. در این جا امپراتور مجبور شد تقاضای صلح کند در نتیجه به «قسطنطنیه» (استانبول) عقب نشینی کرد.[1]
حبش مروزیحبش بن عبدالله از مردم (مرو) و ساکن بغداد بود. گویند: نام وی احمد بود، ولی به سبب تیرگی و سیاهی رنگش او را حبش لقب دادند. او از ریاضیدانان روزگار مأمون و معتصم بود. از آثار وی الزیج الدمشقی، عمل السطوح المبسوطة والقائمة والمنحرفة، الأبعاد والأجرام و زیج المأمونی را باید نام برد.[2]
المعتصم بالله
ابواسحاق، محمد بن هارون الرشید بن مهدی بن ابی جعفر منصور، ملقب به معتصم بالله (هشتمین خلیفه عباسی) بود. مادرش «مارده» ام ولد و «سوگلی» هارون الرشید بود. معتصم از بزرگ ترین خلفای بنی عباس و اولین کسی بود که نام خداوند را به نام خود افزود. برادرش مأمون او را به ولایت عهدی خویش برگزید و وی را به سبب لیاقت و شجاعتش بر فرزند خود (عباس) مقدم داشت.
معتصم دلیر و با همت، ولی از فرهنگ و دانش چندان بهره ای نداشت، به طوری که گفته شده فردی تقریباً امّی (بی سواد) بود. وی از زور بازوی فوق العاده ای برخوردار بود به طوری که مچ دست مردان را میان دو انگشت خود می شکست. معتصم چنان درنده خو بود تا جایی که هرگاه خشمگین می شد، توجهی نمی کرد که چه کسی را کشته و چه کاری انجام داده است.
مأمون حکومت مصر را به او واگذاشت و او را در رأس لشکری به منظور سرکوبی شورش ها به سوی مصر فرستاد. وی با قدرت تمام شورش را سرکوب و ریشه کن کرد و امنیت و ثبات را به مصر باز گرداند. او به سفارش برادرش با خرمدینان جنگید و بر آنها چیره شد و آنها را سرکوب کرد. هم چنین با توصیه برادرش، مسئله مخلوق بودن قرآن را پذیرفت و مردم را در پذیرفتن این باور تحت فشار قرار داد و به همین جهت احمد بن حنبل را مضروب کرد و افراد زیادی را به قتل رساند.
معتصم به جنگ با روم پرداخت و پیروزی چشمگیری در جنگ «عموریه» به دست آورد. و فرمانده ارتش روم را اسیر کرد. وی به قصد کنار زدن عرب ها، لشکری از ترکان فراهم آورد و عرب ها را از مسند امور کنار زد. نابکاری و شرارت ترکان در زمان معتصم رفته رفته آشکار شد و در اثر کثرت آزار، اذیت و شکایات فراوان مردم از آنها، معتصم شهر سامرا را بنا نهاد و آنان را به این شهر انتقال داد. او طرح توطئه ای را که اعراب برای خلع او و نصب عباس (پسر برادرش) برنامه ریزی کرده بودند، کشف و طرّاحان این توطئه را مجازات کرد و پسر برادر خویش (عباس بن مأمون) را کشت.
مدت خلافت او هشت سال و هشت ماه بود. او در 48 سالگی در سامرا از دنیا رفت.[3]
یحیای تمیمی
ابوزکریا، یحیی بن بکر بن یحیای تمیمی، در روزگار خویش بزرگ و پیشوایای دینی خراسان بود. او را به «ابن مبارک» تشبیه می کردند. به شهرهای زیادی سفر کرد و از مالک، لیث و اقران آنها روایت کرد.
اسحاق بن راهویه درباره او می گوید: مانند یحیی را ندیده ام و گمان نمی کنم که یحیی کسی را مانند خود دیده باشد.
ذهبی درباره اش می گوید: او در حالی که پیشوای تمام اهل دنیا بود، درگذشت.[4]
پی نوشت ها
[1] . جمعه اول محرم سال 227 = 21 اکتبر سال 841 ; یک شنبه چهارم ربیع الاول سال 227 = اول ژانویه سال 842 .
[2] . ابن مرتضی، طبقات المعتزله، ص 71 ـ 72 و 80 ; التبصیر فی الدین، ص 78.
[3] . الاعلام زرکلی، ج 2، ص 26 ; وفیات الاعیان، ج 1، ص 274 ; تاریخ بغداد، ج 7، ص 67 ; شذرات الذهب، ج 2، ص 60 ; حلیة الاولیاء، ج 8 ، ص 336 ; البدایة والنهایه، ج 10، ص 297 ; العبر، ج 1، ص 399.
[4] . ویلیام لانگر، دائرة المعارف تاریخ العالم، ج 2، ص 488 ; تاریخ ابن اثیر، ج 6، ص 163 ; الروم وصلاتهم بالعرب، ج 1، ص 325 ـ 326.
[ 5 ] . قفطی، اخبار العلماء بأخبار الحکماء، ص 117 ; دائرة المعارف الاسلامیه، ماده «حبش مروزی».
[ 1 ] . ویلیام لانگر، دائرة المعارف تاریخ العالم، ج 2، ص 488 ; تاریخ ابن اثیر، ج 6، ص 163 ; الروم وصلاتهم بالعرب، ج 1، ص 325 ـ 326.
[ 2 ] . قفطی، اخبار العلماء بأخبار الحکماء، ص 117 ; دائرة المعارف الاسلامیه، ماده «حبش مروزی».
[ 3 ] . الاعلام زرکلی، ج 7، ص 351 ; تاریخ طبری و ابن اثیر، رویدادهای سال های 218 ـ 227 ق ; تاریخ بغداد، ج 3، ص 342 ; مروج الذهب، ج 2، ص 269 ; البدایة والنهایه، ج 10، ص 295 ; العبر، ج 1، ص 400 ; سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص 333 ; العقد الفرید، ج 4، ص 165 ; النجوم الزاهره، ج 3، ص 233 ; فوات الوفیات، ج 2، ص 533 ; المعارف، ص 389 ; ابن خلدون، ج 3، ص 545 و 573 ; مروج الذهب، ج 3، ص 465.
[ 4 ] . تذکرة الحفّاظ، ج 2، ص 415 ; العبر، ج 1، ص 397.
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 1 صفحه : 499