responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 1  صفحه : 502

هارون الرشید در سال 190 ق او را به حکومت موصل منصوب کرد و سرزمین ربیعه را به حکومت او ملحق ساخت.

هنگامی که مأمون به خلافت رسید، در سال 207 ق خالد را در رأس لشکری به عنوان والی مصر به جای عبیدالله بن سرّی فرستاد، اما عبیدالله از واگذاری منصب خود امتناع ورزید و با وی به جنگ پرداخت و او را از مصر بیرون راند. خالد نیز به عراق بازگشت. در سال 209 ق مأمون او را بر ارمنستان گماشت و چون او را مأمور سرکوب شورش بابک خرمدین کرد، حیدر بن کاووس (افشین) را به جای وی منصوب کرد.

در سال 230 ق نیز که در ارمنستان شورش آغاز شد، واثق، خالد را در رأس سپاهی برای سرکوبی آشوب روانه ارمنستان کرد. خالد در بین راه به قتل رسید و در «دبیل» به خاک سپرده شد.[1]

زریاب

ابوحسن علی بن نافع، مولای مهدی عباسی بود. او را به جهت سیاهی رنگ و شباهت به پرنده ای سیاه و خوش نوا زریاب خواندند. او در زمان خویش از نوابغ فنّ موسیقی بود و این هنر را نزد اسحاق موصلیفرا گرفت. او در محضر هارون الرشید خوانندگی می کرد و او را به طرب می آورد و شگفتی های هنر خود را به او می نمایاند. اسحاق دریافت که زریاب منزلتی والاتر از او یافته، به همین دلیل از او خواست تا فوراً بغداد را ترک کند، زریاب بر جان خود ترسید و بغداد را به قصد اندلس ترک کرد، جایی که آوازه اش پیش تر به آن جا رسیده بود.

هنگامی که خبر ورود زریاب به عبدالرحمان بن حکم اموی رسید، عبدالرحمان سوار بر مرکب به پیشواز وی، شتافت و مقدم او را گرامی داشت و زریاب، موسیقی دان محبوب عبدالرحمان شد. عبدالرحمان اکثر کارهای کلیدی و حساس را به او سپرد. او شاعری بی تکلف بود و به احوال شاهان و سیره خلفا و نکته های دانشمندان آشنا بود. صفات ندیمان در وی جمع آمده بود. او برای عود، پنج تار نصب کرد، در حالی که پیش از آن چهار تار داشت و تار افزوده را به نام «صول» خواند.

او نخستین کسی بود که گروه «کُر» به وجود آورد و میان دسته کر که شامل خوانندگان زن و مرد بود، به خوانندگی می پرداخت و آموزش آنان را نیز به عهده داشت. زریاب، سبکِ اهل موصل را به اندلس آورد و در نتیجه، سبکِ جاری اهل حجاز (که در آن جا شایع بود) متروک شد. شیوه او از آن پس شیوه سنتی اندلسی گردید.[2]

عبدالله بن طاهر

ابوعباس، عبدالله بن طاهر بن حسین بن مصعب بن زریق، منسوب به قبیله خزاعه بود. زریق، نخست مولای طلحة بن عبدالله بن خلف خزاعی ـ که «طلحة الطلحات» خوانده می شد ـ بود و به همین سبب به او منسوب است. وی امیر خراسان و مشهورترین والیان دوره عباسی شد و اصالتاً از «بادغیسِ» خراسان بود.

مأمون او را در سال 205 ق به ولایت شام گمارد. پس از آن او را در سال 211 ق به مصر انتقال داد و او تا سال 213 ق در آن جا ماند. مأمون در سال 214 ق حکومت خراسان را به او سپرد و چون به شایستگی او پی برد، طبرستان، کرمان، ری، جنوب عراق و توابعشان را به سرزمین های تحت امارت او افزود.

عبدالله در دوره معتصم، شورش محمد بن قاسم علوی را سرکوب کرد و پس از دست گیری او را تحویل معتصم داد و معتصم، محمد بن قاسم را زندانی کرد. عبدالله دلیری با هیبت و صلابت، عاقل، بخشنده و ارجمند بود. گویند: او بر کاغذ پاره ای دستور پرداخت صله ای به میزان چهارهزار درهم نوشت. وی پیش از مرگ توبه کرد و وسایل طرب و موسیقی را شکست و ضمن پرداخت فدیه ای معادل دومیلیون، اسیرانی را آزاد کرد و اموال زیادی نیز صدقه داد.

ابوتمّام او را می ستود و کتابی به نام حماسه برای او نگاشت.

درباره بخشندگی و رشادت او سروده اند:

«اگر گویند کدامین جوان مرد را می شناسید که به سوی جنگ شتابان و در بخشندگی پُردهش باشد.

و درجنگ سرها را جدامی کند ودر خشکسالی بیش ترین اطعام را می کند؟

تمام انگشت ها به سوی تو اشاره خواهند کرد; همانند اشاره غریقان به سوی ساحل نجات»

و مدیحه زیر که درباره عبدالله بن طاهر گفته شده به عوف بن محلّم شیبانی منسوب است،

«برخی گویند: که مصر دور است; اما کدامین دوری، وقتی که عبدالله بن طاهر در آن است.

دورتر از مصر مردانی هستند که در حضور مایند، ولی نیکی از آنها سر نمی زند.

ایشان چون مردگانند (که از کارهای نیک دوراند) که امید، به خیر آنان و دیدار خفتگان درگور هر دو یک سان است».

عبدالله بن طاهر در 48 سالگی در نیشابور و به نقلی در مرو از دنیا رفت.[3]

محمد بن سعد زهری

ابوعبدالله محمد بن سعد بن منیع، منسوب به هم پیمان قبیله بنی زهره، مورخ و از حافظان حدیث بود. مدتی مصاحب واقدی مورخ بود و برای او کتابت می کرد و از وی روایت کرد. از این رو به کاتب واقدی معروف شد.

مشهورترین تألیفات او طبقات الصحابه است که به طبقات ابن سعد نیزشهرت دارد این کتاب، طبقاتِ صحابه و تابعین و خلفا را تا زمان نویسنده، برشمرده است.[4]



[1] . الاعلام زرکلی، ج 2، ص 343 ; تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 481 ; فتوح البلدان، ص 296 ; الولاة والقضاة، ص 174.


[2] . الاعلام زرکلی، ج 5، ص 180 ; الأغانی، ج 4، ص 354 ; نفح الطیب، ج 1، ص 322 ; همان، ج 4، ص 117 ـ 129 ; المطرب من اشعار أهل المغرب، ص 147 ; تاریخ الفکر الاندلسی، ص 54.


[3] . الاعلام زرکلی، ج 4، ص 226 ; تاریخ ابن اثیر، ج 6، ص 263، 396 و 414 ; همان، ج 7، ص 13 ; تاریخ طبری، ج 8 ، ص 316 و 581 ; همان، ج 9، ص 131 ; وفیات الاعیان، ج 3، ص 83 ; تاریخ بغداد، ج 9، ص 483 ; الولاة والقضاة، ص 180 ; العبر، ج 1، ص 406 ; البدایة والنهایه، ج 10، ص 302 ; النجوم الزاهره، ج 3، ص 191 ; الأغانی، ج 12، ص 92، همان، ج 20، ص 143 ; مروج الذهب، ج 3، ص 473 و 489.


[4] . الاعلام زرکلی، ج 7، ص 6 ; تاریخ بغداد، ج 5، ص 321 ; وفیات الاعیان، ج 4، ص 351 ; الوافی بالوفیات، ج 2، ص 88 ; الفهرست، ص 99 ; شذرات الذهب، ج 2، ص 69 ; تذکرة الحفّاظ، ج 2، ص 425 ; دائرة المعارف الاسلامیه، ماده «ابن سعد».

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 1  صفحه : 502
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست