نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 1 صفحه : 514
شمشیر من بر سینه و گردن او فرود آمد و در همان حال اشک های من بر گونه هایش جاری بود. قسم به نعلین او که چیزی گرامی تر از نعلین او نزد من نیست.
کشتن او از سر سنگدلی نبود و نه این که بر فرود آمدن تیزی شمشیر بر پیکر او نگریم (و از مرگ وی شاد بودم).
بلکه از آن رو که چشمان دیگران به جمالش بیفتد، بخل ورزیدم; و از این که نگاه حسودان بر وی افتد خشمگین می شدم.»
وی در حکمت نیز اشعاری دارد که از جمله آنهاست:
«مردم با آرامش به خواب می روند; در حالی که سختی های روزگار همانند دزدی آنها را زیر نظر دارد.»
دیک الجن اصالتاً اهل شهر «سلیمه» ـ در نزدیکی «حماه» ـ بود. تولد و مرگش نیز در «حمص» اتفاق افتاد. او شام را ترک نکرد و از شعرهای خود بهره مادی نبرد. درگذشت او در 74 سالگی رخ داد.[1]
زنام زامر
زنام، نخستین عربی بود که در نوازندگی با «نی» شهرت یافت. برخی نیز معتقدند که او اولین فردی بود که «نی» را ابداع کرد. وی، از مطربان سه خلیفه عباسی (هارون الرشید، معتصم و واثق) بود. ثعالبی، او را از مطربان بزرگ دربار متوکل به شمار آورده است. او در نواختن «نی» ضرب المثل شده بود. بحتری از او در اشعارش نام برده است.
روزی هارون الرشید که قصد رفتن به شکار داشت، به او گفت: آماده شو. زنام گفت: چگونه آماده نباشم، دم (باد) در دهان دارم و نی، در آستین.[2]
محمود نیسابوری
محمود بن فرج نیسابوری، اهل سامرا بود. او ادعای پیامبری کرد و اظهار داشت که ذوالقرنین است. پاره ای از مردم از او پیروی کردند. وی را همراه با پیروانش نزد متوکل بردند. متوکل دستور داد او را بزنند. وی به سختی مورد ضرب و شتم قرار گرفت و سپس وی را به کنار دروازه ای ـ که محل اجتماع مردم بود ـ بردند. او به ناچار ادعای خود را دروغ خواند. کتابی را نزد او آوردند که خود آن را جمع آوری کرده بود و درباره اش می گفت: این قرآن است و جبرئیل آن را بر من فرود آورده است. به هر حال وی را آن قدر زدند که در اثر ضربات وارده جان سپرد، سایر یاران او را نیز زندانی کردند. در میان این افراد نیز پیرمردی بود که داعیه پیامبری داشت و مدعی بود که وحی بر او نازل می شود.[3]
پی نوشت ها
[1] . جمعه اول محرم سال 235 = 26 جولای سال 849 ; چهارشنبه دوازدهم جمادی الثانی سال 235 = اول ژانویه سال 850 .
[2] . الاعلام زرکلی، ج 4، ص 260 ; تاریخ بغداد، ج 10، ص 66 ; النجوم الزاهره، ج 2، ص 54 ; العبر،ج 1، ص 421 ; تهذیب التهذیب، ج 6، ص 2.
[3] . الفرق بین الفرق، ص 121 ـ 130 ; الملل والنحل، ج 1، ص 49 ـ 53 ; الاعلام، ج 7، ص 355 ; وفیات الاعیان، ج 4، ص 265 ; تاریخ بغداد، ج 3، ص 366 ; التبصیر فی الدین، ص 69 ـ 70 ; تکملة الفهرست، ص 1 ; دائرة المعارف الاسلامیه، ماده «ابوالهذیل العلاّف».
[ 4 ] . الاعلام زرکلی، ج 1، ص 283 ; تاریخ ابن اثیر، ج 7، ص 17 ; العبر، ج 1، ص 420.
[ 5 ] . الاعلام زرکلی، ج 1، ص 283 ; وفیات الاعیان، ج 1، ص 202 و 410 ـ 411 ; الأغانی، ج 5، ص 268 ـ 435 ; البدایة وا لنهایة، ج 10، ص 215 ; العبر، ج 1، ص 430 ; طبقات الشعراء، ص 360 ; تاریخ بغداد، ج 6، ص 175 ; معجم الادباء، ج 2، ص 197 ; الفهرست، ص 201 ; بروکلمان، تاریخ الشعوب الاسلامیه، ج 1، ص 64 ; دائرة المعارف الاسلامیه، ماده «اسحاق الموصلی».
[ 6 ] . تاریخ ابن اثیر، ج 7، ص 43، 46 ; البدایة والنهایه، ج 10، ص 312 ; العبر، ج 1، ص 416 ; تاریخ طبری، ج 9 ، ص 166ـ 168 ; ابن خلدون، ج 3، ص 580.
[ 7 ] . الأغانی، ج 19، ص 106 ; تاریخ بغداد، ج 7، ص 90.
[ 8 ] . مرد پرخیر و برکت را گویند و شاعر او را به زمین حاصل خیز تشبیه کرده است. (م)