نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 1 صفحه : 517
عبدالرحمان چنان شیفته وی شد که این عشق و محبت بر سرتاسر وجودش چنگ انداخت. امیر او را به خود اختصاص داد و از او صاحب فرزندش عبدالله شد. طروب، حکومت بعد از عبدالرحمان را برای پسرش می خواست; ولی عبدالرحمان فرزند دیگرش محمد را برای جانشینی در نظر داشت.
بر همین اساس، طروب سعی کرد با انفاق مال میان مردم، توجه آنان را به خود و فرزندش جلب کند. او برای رسیدن به هدف خویش، با همکاری خادم جوان قصر به نام «نصر صقلبی» ـ که از محمد نفرت داشت ـ طرح کشتن عبدالرحمان را پی ریخت. نصر با طبیب کاخ دیدار کرد و با دادن یک هزار دینار، از وی خواست تا در شراب امیر زهر بریزد. طبیب تظاهر به قبول کرد. اما به واسطه خادمه دربار، عبدالرحمان را در جریان توطئه آنها قرار داد و از او خواست تا از نوشیدن شرابی که «نصر» برایش می آورد، خودداری کند. روز بعد «نصر» شراب آلوده به زهر را نزد امیر برد. امیر گفت: امروز میلی به شراب ندارم; تو آن را بنوش. نصر به ناچار جام را سرکشید و به هلاکت رسید. با این که امیر عبدالرحمان از حیله های پنهانی طروب نسبت به خویش آگاه شد; ولی تحمل دوری او را نداشت و هم چنان شیفته او بود.
به گفته مقرّی و ابنقوطبه روزی امیر، طروب را خشمگین ساخت، طروب از او روی برگرداند و از رفتن نزد امیر خودداری کرد و در حجره خویش ماندگار شد. عبدالرحمان از فراق او دل تنگ شد و به جهت علاقه ای که به او داشت، سعی کرد تا به هر نحو رضایت او را جلب کند; ولی ناکام ماند. در نهایت، عده ای از خادمان و خواجگان دربار را واداشت تا او را به زور احضار کنند. طروب در را بر روی آنان بست. آنان از امیر اجازه خواستند تا در را بشکنند، اما او اجازه نداد و دستور داد که کیسه های پر از درهم را مقابل در اتاق قرار دهند. سپس خود پشت در آمد و با او به صحبت پرداخت شاید رضایتش را به دست آورد و گفت: در صورت بازگشت تمامیِ کیسه های زر که پشت در قرار دارد، از آن او باشد. طروب پذیرفت و به محض این که در را گشود، کیسه های پول به حجره او سرازیر شد. این بود که طروب نزد عبدالرحمان بازگشت و به او رضا داد و خواسته اش را برآورده نمود. وی پس از سال 238 ق درگذشت.[1]
عبدالرحمان بن الحکم
ابوالمطرّف، عبدالرحمان (ثانی) بن حکم (اول) بن هشام (اول) بن عبدالرحمان داخل اموی معروف به عبدالرحمان اوسط، چهارمین فرمان روای اموی در اندلس بود. مادرش کنیزی (امولد) به نام «حلاوة» بود. پس از مرگ پدرش، حکم، با وی در قرطبه «کردوبا» بیعت کردند. شخصیت او ترکیبی از پدر و پدربزرگش بود، یعنی نه آن چنان ضعیف بود که تسلیم شود و نه آن چنان قدرتمند که مستبد باشد. او فرهیخته و دانشمند بود. در دوران حکومت عبدالرحمان، تمدن اندلسی در سرآغاز شکوفایی بود. اندلسیان با تلفیقی از تمدن غرب و تمدن شرق، تمدن ویژه ای پی ریزی کردند.
عبدالرحمان علاقه بسیاری به عمران و آبادی داشت. بر همین اساس کاخ ها و مساجد زیادی ساخت. از جمله آنها، مسجد و حصار شهر «اشبیلیه» (سویل) بود. آوردن آب شیرین و گوارا به قرطبه و ساختن کارخانه کشتی سازی نیز از کارهای او به شمار می رود. در زمان او هیئت های علمیِ شرقی بسیار به اندلس رفت و آمد می کردند که با احترام، آنان را پذیرا می شد. روزگار او روزگار آرامش و فزونی ثروت و اموال بود. او طبعی عالی و همتی بلند داشت. عبدالرحمان جنگ هایی را فرماندهی کرد، از جمله: در سال 208 ق به «البه» و «قلاع» حمله برد و «البه» را به تصرف درآورد. در سال 214 ق هاشم ضرّاب در «طلیطله» دست به شورش زد و آن را تصرف کرد. تا این که عبدالرحمان در سال 221 ق آن را باز پس گرفت. در سال 222 ق برادر خود ولید را به جنگ «جلّیقه» فرستاد که او با حمله ای گسترده بر آن استیلا یافت. در سال 225 ق عبدالرحمان، خود (جلّیقه) را مورد تهاجم قرار داد و دژهای آن را فتح کرد.
در سال 230 ق نورماندی ها (که او آنها را مسلمانانِ مجوسی می خواند) به «اشبیلیه» تاخته و به غارت و چپاول دست زدند. وقتی خبر این حمله به او رسید، لشکری مجهز تدارک دید و ضمن راندن آنها از اشبیلیه (سویل)، عده زیادی از آنان را به قتل رساند. او اولین کسی بود که مانند خلفا خود را آراست و زینت داد. وی به عبدالملک؟بن مروان شباهت داشت. ابنعذاری می گوید: در زمان عبدالرحمان اوسط بود که فرش های زیبا و پرنقش و نگار کالاهای نادر وارد اندلس شد. پس از کشته شدن امین و از بین رفتن حکومت او، نفیس ترین جواهرات و کالاها برای عبدالرحمان از بغداد و نقاط دیگر فرستاده می شد. عبدالرحمان در 62 سالگی و پس از 32 سال حکومت در «قرطبه» درگذشت و پسرش محمد جانشین وی شد. از او 150 پسر و پنجاه دختر به جای ماند.[2]
عبدالملک بن حبیب
ابومروان، عبدالملک بن حبیب بن سلیمان بن هارون سلمی البیری قرطبی، منسوب به قبیله سلیم بن منصور و اصل او از «طلیطله» بود. پدر وی در روزگار حکم اول پسر هشام ، که فتنه ربض برپا شده بود به «البیره» کوچ کرد و عبدالملک درآن جا متولد شد. عبدالملک راهیِ مدینه شد و از ابنماجشون و اصبغ بن فرج کسب دانش کرد. سپس به مصر رفت و نزد ابن عبدالحکم به فراگیری دانش پرداخت و فقهِ مذهب مالکی را آموخت. و از سختکوش ترین افراد در راه ترویج این مذهب در
[1] . ابن عذاری، البیان المغرب، ج 2، ص 92 ; مقرّی، نفح الطیب، ج 1، ص 327 ; ابن قوطبه، تاریخ افتتاح الاندلس، ص 76 ـ 77 ; الحلّة السیراء، ج 1، ص 114 (حاشیه).
[2] . الاعلام زرکلی، ج 4، ص 76 ; البیان المغرب، ج 2، ص 80 ـ 93 ; نفح الطیب، ج 1، ص 322 ; تاریخ ابن اثیر، ج 6، ص 378 ; همان، ج 7، ص 69 ; العبر، ج 1، ص 428 ; عبدالله عنان، دولة الاسلام فی الاندلس، ص 247 ـ 267 ; سید عبدالعزیز سالم، تاریخ المسلمین فی الاندلس، ص 228 و پس از آن ; تاریخ الفکر الأندلسی، ص 4 ; الحلّة السیراء، ص 231 ـ 233.
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 1 صفحه : 517