responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 1  صفحه : 531

عنوان خلیفه با وی بیعت شد. وی آزمون مردم در باب مسئله خلق قرآن را برداشت و بحث و جدل در این موضوع را منع کرد. او هم چنین مذهب اهل سنت را یاری کرد و احمد بن حنبل را گرامی داشت. ولی وی به دلیل اعمال سیاست ظالمانه و بدرفتاری با علویان با خود بد کرد.

متوکل در سال 236 ق دستور داد که قبر حسین بن علی و خانه های مجاور آن را ویران کرده و مدفن او را شخم بزنند و از زیارت مرقدش جلوگیری کرد. در دوره حکومت او، رومیان به «دمیاط» که از نواحی مصر بود، حمله کردند و مردم آن سامان را قتل عام و خانه هایشان را به آتش کشیدند و به سرعت منطقه را ترک کردند. آنها هم چنین «کلیکیا» را مورد تهاجم قرار دادند و افراد زیادی از ساکنان آن جا را به قتل رساندند. از این قتل عام تنها کسانی جان سالم به در بردند که کیش مسیحیت را می پذیرفتند. این حملات به دستور امپراتور «تیئودورا» صورت گرفت. متوکل، دارالخلافه را به دمشق منتقل کرد و دو ماه در آن جا مستقر شد; ولی چون آب و هوای آن محل را مناسب ندید، به سامرا بازگشت و همان جا اقامت گزید. او شخصی بخشنده بود و عمران و آبادانی را دوست می داشت. کاخ هایی برپا کرد که از جمله آنها کاخ های : «البدیع»، «البرج»، «الجوسق»، «الجعفری»، «الصبیح» و «الملیح» را می توان نام برد. ابنخردادبه می گوید: هزینه ساختن این کاخ ها معادل سیزده میلیون و پانصد و بیست و پنج هزار دینار بود. [ 13525000 ]. متوکل به مناسبت ختنه فرزندش معتزّ مجالس جشنی برپا داشت که مخارج آن هشتاد و شش میلیون درهم [ 86000000 ] شد. متوکل در شراب خواری و خوش گذرانی و معاشرت با زنان افراط میورزید. او ولایت عهدی را به نام فرزندانش «منتصر و معتزّ و مؤید» تعیین کرد; ولی پس از آن، به خاطر عشق و علاقه ای که به «قبیحه» مادر معتز داشت و نیز جلب رضایت و توجه او و با اشاره وزیرش فتح بن خاقان که از موقعیت ممتازی برخوردار بود، بر آن شد تا معتز را در امر ولایت عهدی مقدم بدارد. ولی منتصر با هم دستی سرداران ترک، متوکل و وزیرش فتح بن خاقان را در شب پنجم شوال 247 ق به قتل رساندند. این قتل در کاخ «جعفری» رخ داد. متوکل هنگام مرگ 41 سال داشت و مدت حکومت او پانزده سال بود. زمانی که با وی به عنوان خلیفه بیعت شد، علی بن جهم در مدیحه او طی قصیده ای چنین سروده:

«گفتند که آرزوی بزرگ تر تو تحقق یافت ; چرا که جوانی نکونام به حکومت رسید.

و چون روزگار با آمدن او جامه های زیبا به تن کرد; گفتم این نشان آن است که جعفر به خلافت رسیده است.»

زمانی که متوکل به قتل رسید، بحتری نحوه ترور او را در قصیده ای چنین می سراید:

«اینک منزل گاه (خلیفه) بر کناره «قاطول» ردایش فرسوده و ژنده گشته و مصایب روزگار چونان سپاهی بر آن حمله کرده است.

آری حسن و جلوه بارگاه جعفری و نواحی دور و نزدیک این بارگاه (با کشته شدن خلیفه) ویران شد.

قاتل او خود را زیر پوششی از فریب پنهان کرد; ولی سزاوار بود که قاتل خود را به وی نشان می داد».[1]

محبوبه

محبوبه، کنیزی از دورگه های اهل بصره و مملوک مردی از اهالی طائف بود. مولای او، وی را علم و ادب آموخت. زمانی که متوکل عباسی به خلافت رسید، محبوبه تقدیم وی شد و قلب متوکل را مسخّر خود کرد. وی خواننده، شاعر و موسیقی دان بود. او به دلیل قضایا و جریاناتی که در مجلس متوکل داشت، شهرت یافت. پس از کشته شدن متوکل، کنیزان وی به گونه ای غم وی را فراموش کردند. ولی محبوبه هم چنان در غم و اندوه بود و تمامی لذات و خوشی ها را ترک کرد و چون «وصیف» از وی خواست که آواز بخواند، او عود را نواخت و گریان چنین خواند:

«زندگانی چگونه گوارا خواهد بود; اگر در آن جعفر نباشد.

آن خلیفه ای که او را به خاک و خون آغشته دیدم.

همه آنان که بر جان باختن او دچار اندوه و غم گشته بودند، فراموشی نصیبشان شد جز محبوبه که اگر مرگ را قابل خرید و فروش می دید.

با تمام دارایی خویش آن را می خرید تا به گور سپرده شود.

آری مرگ دل شکسته برای او از زنده ماندن سزاوارتر است».

این گونه ماتم خوانی بر «وصیف» گران آمد و در صدد کشتن وی برآمد، ولی چون «بغا» در مجلس حاضر بود، از «وصیف» خواست که محبوبه را به وی واگذارد. «وصیف» پذیرفت و او را به «بغا» بخشید. «بغا» نیز او را آزاد کرد و دستور داد او را از سامرا خارج سازند تا به هر جا که تمایل دارد، برود. محبوبه، سامرا را به قصد بغداد ترک کرد و تا زمان مرگش در بغداد ماند و همان جا دنیا را وداع گفت.[2]

پی نوشت ها



[1] . دوشنبه اول محرم سال 247 = 27 مارس سال 861 ; پنج شنبه 25 شوال سال 247 = اول ژانویه سال 862 .


[2] . البیان المغرب، ج 1، ص 111 ـ 113 ; وازیلیف، العرب والروم، ص 192 ـ 195 ; الاعلام، ج 4، ص 38.

[ 3 ] . الاعلام زرکلی، ج 5، ص 99 ; اخبار الحکماء، ص 155.

[ 4 ] . الاعلام زرکلی، ج 5، ص 331 ; فوات الوفیات، ج 2، ص 246 ; دیوان بحتری ; العبر، ج 1، ص 449 ; تاریخ طبری، ج 9، ص 222 ; تاریخ ابن اثیر، ج 7، ص 95 ـ 100 ; البدایة والنهایه، ج 1، ص 351 ; معجم الادباء، ج 6، ص 116 ; الفهرست، ص 169.

[ 5 ] . الاعلام زرکلی، ج 2، ص 122 ; تاریخ بغداد، ج 7، ص 169 ; تاریخ ابن اثیر،

[ 1 ] . الاعلام زرکلی، ج 2، ص 122 ; تاریخ بغداد، ج 7، ص 169 ; تاریخ ابن اثیر، ج 7، ص 11 و 95 ; مروج الذهب، ج 4، ص 46 ; البدایة والنهایه، ج 10، ص 310 و 316 ; العبر، ج 1، ص 449 ; وفیات الاعیان، ج 1، ص 350 ـ 356 و 476 ; ابن خلدون، ج 3، ص 578 و 591 ; فوات الوفیات، ج 1، ص 201 ; المعارف، ص 393 ; سیوطی، تاریخ الخلفا، ص 346 ـ 356 ; تاریخ الاسلام السیاسی، ج 3، ص 23.

[ 2 ] . الاعلام زرکلی، ج 6، ص 170 ; اعلام النساء، ; الأغانی، ج 22، ص 200 و پس از آن.

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 1  صفحه : 531
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست