responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 1  صفحه : 534

در عهد او، دژها و قلعه های زیادی در سیسیل، از سوی مسلمانان فتح شد. در سال 245 ق خوارج بربر از اباضیه طرابلس علیه وی شورش کردند و برادرش محمد را که کارگزار او در آن جا بود، بیرون راندند. احمد، برادرش زیادة الله ثانی را به سوی آنها روانه کرد و او توانست اباضیه را با شکست مواجه سازد و افراد زیادی از آنها را بکشد. احمد بن محمد در 28 سالگی وفات یافت و برادرش زیادة الله ثانی جانشین وی شد.[1]

اوتامش

اوتامش، از سرداران ترک و از جمله کسانی بود که در توطئه قتل متوکل علی الله شرکت داشت. پس از مرگ منتصر و زمانی که مستعین به خلافت رسید، اوتامش پسر خود را در کارهای خویش به کار گرفت و دست او را در تصرف بیت المال باز گذاشت. او نیز خزانه دولتی را از اندوخته تهی کرد. در حالی که اوتامش، تنها به اجرا و تنفیذ امور حکومتی می پرداخت. چندی بعد دو سردار ترک «وصیف» و «موسی بن بغا» (صغیر) علیه او متفق شدند و طرح قتل او را ریختند. بر همین اساس آن دو، سربازان ترک و فراغنه ـ اهالی ترکستان روسیه امروزی ـ را علیه «اوتامش» شوراندند. سربازان به سوی کاخ او (جوسق) در سامرا روانه شدند. اوتامش در آن زمان در معیت مستعین بود; از این رو از مستعین پناه خواست; ولی مستعین به او پناه نداد به دنبال آن سربازان او را کشتند، خانه اش را غارت کردند و دارایی او را به یغما بردند.[2]

علی بن جهم

علی بن جهم بن بدر، نسبش به لؤیّ بن غالب می رسید که از قبیله قریش بود. او شاعری فصیح و بی تکلف بود که اشعاری ظریف می سرود. وی معاصر و دوست ابوتمّام شاعر بود. هم چنین از خاصان و همنشینان متوکل محسوب می شد; به دلیل سعایت زیاد از ندیمان متوکل مورد خشم او قرار گرفت. متوکل او را به خراسان تبعید کرد وی مدتی در آن جا اقامت گزید و سپس به شام فرستاده شد و به حلب انتقال یافت و از آن جا به قصد جنگ با رومیان همراه کاروانی خارج شد. این قافله مورد تعرض اعراب «بنی کلب» قرار گرفت. همه اهل کاروان، قافله را ترک کرده، فرار کردند; ولی علی با استواری به جنگ با آنها پرداخت و در محلی نزدیک حلب به نام «خساف» به قتل رسید و همان جا مدفون شد. او کتاب های فلسفی می خواند و در موضوعات علم کلام به مناظره می پرداخت و معتزله و زنادقه را مورد تهاجم قرار می داد; ولی علاقه به ادبیات و شعر در او بیشتر بود. او تنها خلفا را می ستود و از مشهورترین قصاید او قصیده ای است که در آن، متوکل را با این مطلع مدیحه گفته است:

«چشمان آهو وش میان «رصافه» و پل «دجله» محبت و عشق مرا از آن جا که می دانم و نمی دانم به خود جلب می کند».

او را در حکمت اشعاری است که از جمله آنهاست:

«چه بسا بیماری که از مرگ رهایی یافت; در حالی که طبیب و عیادت کنندگان او به هلاکت رسیدند.»

در آراستگی و حسن معاشرت چنین می سراید:

«پایان صبر و شکیبایی نیکو، زیباست و برترین خصیصه مردان بخشندگی است.

این ننگ نیست که آدمی، نعمتی را از دست بدهد. ننگ آن است که آدمی ظاهر آراسته را وانهد.»

وی در غزل از معانی ابتکاری سود جست از جمله:

«پربرکت باد آن شب ها را که ما را به هم پیوند می داد و قلبی را به قلب دردمندی نزدیک می ساخت.

شب را چنان در کنار یک دیگر بودیم که اگر شیشه ای از شراب در میان ما ریخته می شد به زمین نمی رسید.»[3]

علی بن یحیای ارمنی

ابوالحسن، سردار ارمنی الاصل دوره عباسی بود. وی به ولایت مناطق مرزی شام منصوب شد و سپس در سال 226 ق به نیابت از سوی «اشناس» به عنوان والی مصر گماشته شد اما در سال 229 ق از سوی اشناس از پست خود معزول شد و به عراق بازگشت. وی در زمان واثق، در سال 234 ق مجدداً از سوی سردار « ایتاخ» به ولایت مصر منصوب شد، ولی در سال 235 ق کنار گذاشته شد و او در زمان متوکل به بغداد بازگشت. متوکل او را به خویش نزدیک گرداند; تا جایی که از سرداران بزرگ به شمار رفت. در سال 248 ق متوکل او را بر ارمنستان حاکم گرداند. چون مستعین پس از مرگ منتصر به خلافت رسید، علی بن یحیی را برای مقابله با تهاجم رومیانی اعزام کرد که پس از پیروزی بر «عمر اقطع » در جنگ «مرج الاسقف» به سوی شرق پیش روی کرده بودند. علی از ارمنستان به سوی رومیان روانه شد و با آنها وارد جنگ شد و پس از نبردی سخت به قتل رسید.[4]

عمر اقطع

عمر بن عبدالله اقطع، سرداری دلیر بود. که همراه با نیروهای رزم تابستانی، با رومیان به جنگ می پرداخت. وی در جنگ دلاوری قوی بود. از مرزهای «جزریة» دفاع کرد و در جنگ با روم از خود قهرمانی ها نشان داد. او در سال 248 ق به همراه جمع کثیری از مردم «ملطیة» به قصد نبرد با روم روانه شد. رومیان برای رویارویی، نیرویی عظیم فراهم ساختند. عمر با آنها به جنگ پرداخت و در درگیری که در «مرج الاسقف» روی داد، کشته شد. چون خبر قتل او به مستعین، خلیفه عباسی رسید، به « یحیی بن علی ارمنی» حاکم ارمنستان دستور داد برای جلوگیری از تعرض روم حرکت کند. یحیی از ارمنستان خارج شد و با رومیان به کارزار



[1] . البیان المغرب، ج 1، ص 113 ـ 114 ; ابن الخطیب، اعمال الأعلام، بخش سوم، ص 23 ; الحلة السیراء، ص 164 ; تاریخ ابن اثیر، ج 5، ص 300 ; همان، ج 6، ص 519 ; ابن خلدون، ج 4، ص 431.


[2] . تاریخ طبری، ج 9، ص 263 ـ 264 ; تاریخ ابن اثیر، ج 7، ص 97 و 117 ـ 123.


[3] . الاعلام زرکلی، ج 5، ص 77 ; الأغانی، ج 10، ص 203 ; وفیات الاعیان، ج 2، ص 355 ; تاریخ طبری، ج 11، ص 86 ; تاریخ بغداد، ج 11، ص 367 ; طبقات الشعراء، ص 319 ; البدایة والنهایه، ج 10، ص 317 ; همان، ج 11، ص 4 ; عیون الاخبار، ج 2، ص 317 ; نهایة الارب، ج 2، ص 97 ; همان، ج 3، ص 93 ; مروج الذهب، ج 4، ص 29 ; بروکلمان، تاریخ الشعوب الاسلامیه، ج 3، ص 43 ; زیدان، تاریخ آداب اللغة العربیة، ج 2، ص 89 ; فرّوخ، تاریخ الأدب العربی، ج 2، ص 289.


[4] . الاعلام زرکلی، ج 5، ص 184 ; النجوم الزاهره، ج 2، ص 245 و 279 ; تاریخ طبری، ج 9، ص 190 و پس از آن.

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 1  صفحه : 534
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست