responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 1  صفحه : 536

جهضمی

ابوعمر بن علی جهضمی فقیه، حافظ و از وزنه های علمی به حساب می آمد. مستعین بالله خلیفه عباسی، او را خواست تا وی را در منصب قضاوت به کار گمارد. هنگامی که حاکم بصره خواسته خلیفه را به او ابلاغ کرد، او گفت: می روم که از خداوند نظرخواهی کنم (استخاره بگیرم). او بازگشت و دو رکعت نماز به جای آورد و با خدا چنین گفت: «بار خدایا اگر خیر من در مرگ من نهفته است، مرا بپذیر». سپس خوابید و چون خواستند او را بیدار کنند، او را مرده یافتند. «جهضمی» را به محله «جهضمیه» که از محلات بصره است، نسبت داده اند.[1]

حارث بن مسکین

ابوعمرو، حارث بن مسکین بن محمد منسوب به بنی امیه، قاضی و فقیهی مالکی مذهب و مورد اعتماد و ثقه در نقل حدیث و از اهالی بصره بود و در جریان آزمون مسئله خلق قرآن در روزگار مأمون، به بغداد منتقل شد. مأمون او را به خاطر خودداری از اظهار نظر درباره خلق قرآن، زندانی کرد. او هم چنان تا به خلافت رسیدن متوکل در زندان به سر برد; تا این که به دستور متوکل از زندان رهایی یافت و به مصر رفت و به قضاوت پرداخت. او از بزرگان مذهب مالکی به شمار می آمد و در مذهب خود متعصب بود و از آن شدیداً طرف داری می کرد. وی دستور داد تا پیروان ابوحنیفه و شافعی را از مسجد بیرون کنند. او از پادشاهان و حکام به شدت دوری می جست. حارث در 95 سالگی بدرود حیات گفت.[2]

حسن بن وهب

ابوعلی، حسن بن وهب بن سعید بن عمرو بن حصین حارثی، برادر سلیمان بن وهب که در سال 255 ق وزارت خلیفه «مهتدی» را به عهده داشت، بود. حسن خود منشی وکاتب محمد بن عبدالملک زیات، وزیر واثق و متصدی مراسلات بود. خاندان وهب در اصل از مسیحیان (خسرو سابور) از نواحی «واسط» بودند. بعدها خاندان وهب با پیوستن به «بنی حارث بن کعب» در یمن، از آنان به شمار آمدند. حسن، نوشتن را از پدران خویش به ارث برد. او شعر زیبا و دلنشین می سرود. در سال 229 ق در زمان خلافت واثق مورد بی مهری قرار گرفت. هنگامی که واثق، منشیان را به زندان افکند و از آنها اموال فراوانی را مصادره کرد، سلیمان برادر حسن نیز جزء زندانیان بود. او ملزم به پرداخت چهارصد هزار دینار و حسن محکوم به پرداخت چهارده هزار دینار شد. نقل شده مرگِ حسن در اواخر روزگار متوکل اتفاق افتاده است. برخی نیز گفته اند: او حدود سال 250 ق در گذشته است. طبری، مرگ او را در رویدادهای سال 264 ق آورده است. چون حسن وفات یافت بحتریِ شاعر برای او مرثیه خواند.[3]

حسین بن ضحاک

ابوعلی، حسین بن ضحاک بن یاسر بصری باهلی، شاعری زشت گوی و بذله گوی اما برخاسته از طبع بود. حسین در شعر هنرآوری می کرد و اسلوب و سبک دلپذیری داشت. اشعار او که از رونق و صفا برخوردار بود مقبول طبع همگان افتاد. وی امین را تا زمان کشته شدنش همراهی می کرد. او به خلفای بنی عباس به جز مأمون تقرب داشت. مأمون، حسین را به دلیل این که در رثای امین شعر سروده بود، به دربار خود راه نداد و به همین سبب، حسین بهره ای از او به دست نیاورد. حسین این گونه برای امین مرثیه گفت:

«چرا برای همیشه نماندی تا تنگدستی ما را بزدایی; و مرگ برای غیر تو باشد.

تو جانشین خوب و شایسته ای برای پیشینیان بودی (شخصیت آنان را تحت الشعاع قرار دادی و نبود آنان را جبران می کردی) اما امروز آنان که پس از تو آمده اند نیازمند و نااستوارند.»

وی در صدر شاعران خوش سخن بود که به جهت بذله گویی و پرده دری به «خلیع» شهرت یافت. صاحب الأغانی می گوید: ابونواس معانی ومایه های اشعار خود را از او می گرفت و آن را به صورت شعر درمی آورد. هرگاه که شعر ممتازی از حسین در مایه های زشت میان مردم شایع می شد، مردم آن را به ابونواس نسبت می دادند. حسین در وصف شراب، نوآوری هایی داشت که از این شیوه، ابونواس نیز بهره گرفته و در اشعار خویش به کار برده است. حسین، عمر طولانی داشت و در 98 سالگی دنیا را وداع گفت.[4]

حمدان تغلبی

حمدان بن حمدون بن حارث تغلبی وائلی از اولاد عدنان بود. وی نیای بنی حمدان، پادشاهان «موصل» و «جزیره» و «حلب» در دوره عباسی به شمار می رود که از نوادگان او باید «سیف الدوله حمدانی » فرمان روای حلب و بیشتر حکام شام و دیار بکر را نام برد. ابوفراس حمدانی نیز از جمله نوادگان اوست.[5]

زیادة الله بن محمد بن اغلب

ابومحمد، زیادة الله ثانی پسر محمد بن اغلب بن ابراهیم حاکم افریقیه و هشتمین فرمان روای اغلبی ها بود. وی پس از مرگ برادرش احمد بن محمد ، در سال 249 ق جانشین او شد. او مردی عاقل و نیک روش بود. مدت یک سال و چند روز در مسند قدرت بود تا این که در تونس بدرود حیات گفت. گویند: در خاندان بنی اغلب از زیادة الله عاقل تر به حکومت نرسید.[6]

زید بن موسی طالبی

زید، فرزند امام موسی کاظم(علیه السلام) بود. در ابتدای حکومت مأمون همراه با « ابوالسرایا» سر به شورش برداشت. او را به خاطر این که خانه های بنی عباس و پیروان آن ها را در بصره به آتش کشید، «زید النار» (زید



[1] . العبر، ج 1، ص 457.


[2] . الاعلام زرکلی، ج 2، ص 160 ; الولاة والقضاة، ص 467 ـ 502 ; تاریخ بغداد، ج 8 ، ص 216 ; تذکرة الحفّاظ، ج 2، ص 514 ; العبر، ج 1، ص 455 ; تهذیب التهذیب، ج 2، ص 156 ; حسن المحاضره، ج 1، ص 208 ; وفیات الاعیان، ج 2، ص 56.


[3] . الأغانی، ج 32، ص 95 ; معجم الادباء، ج 3، ص 231 ; الاعلام، ج 2، ص 241.


[4] . الأغانی، ج 7، ص 146 ; تاریخ بغداد، ج 8 ، ص 54 ; معجم الادباء، ج 9، ص 5 ; شذرات الذهب، ج 2، ص 123 ; وفیات الاعیان، ج 2، ص 162 ; زیدان، تاریخ آداب اللغة العربیة، ج 2، ص 91 ; فرّوخ، تاریخ الأدب العربی، ج 2، ص 297.


[5] . الاعلام زرکلی، ج 2، ص 304.


[6] . الاعلام زرکلی، ج 3، ص 94 ; البیان المغرب، ج 1، ص 113 ; تاریخ ابن اثیر، ج 6، ص 520 ; دائرة المعارف الاسلامیه، ماده «زیادة الله بن اغلب» ; ابن خلدون، ج 4، ص 201.

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 1  صفحه : 536
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست