نام کتاب : کتاب احکام و حقوق کودکان در اسلام نویسنده : --- جلد : 1 صفحه : 53
به علاوه، سياق عبارت در حديث رفع به گونهاي است که نشان ميدهد مورد تخصيص قرار نميگيرد.[1]
2ـ بر اساس اين حديث مؤاخذه از کودک برداشته شده است. و اين معني موافق نظر عرف است، زيرا اگر در عرف گفته ميشود آن شخص مرفوع القلم است، يعني او را در انجام افعال مؤاخذه نميکنند. البته مقصود طرفداران اين نظريه، مؤاخذه در احکام الزامي است.[2]
آيةالله فاضل لنکراني در اينباره مينويسد: «آنچه در حديث رفع برداشته شده، قلم مؤاخذه و عقوبت اخروي و دنيوي است و لازمهي آن چنين ميشود؛ تکليف الزامي در حق کودک ثابت نيست و بر ترک واجب و فعل حرام مستحق عقوبت نميگردد».[3]
بر اين نظريه نيز ايراد شده که عقوبت و مؤاخذه مانند ثواب و اجر، ربطي به جعل تکليف ندارد، تا به وسيلهي حديث رفع برداشته شود.[4]
3ـ مقصود از رفع قلم، رفع تکاليف الزامي است. کلمهي رفع نيز بر همين معني دلالت[5] دارد. بنابراين شامل احکام مستحبّي و وضعي نميگردد. بر اين نظريه نيز ايراد شده که آنچه جعل گرديده امر بسيطي است که قابل تقسيط نيست.[6]
4ـ مفاد حديث رفع، رفع تکاليف الزامي است که با مخالفت آنها مکلّف مورد مؤاخذه قرار ميگيرد و نيز آن دسته از احکام وضعي که عمل به آنها، سنگيني و مشقّت بر مکلّف در پي خواهد داشت.