BOK36845 - 0 - کتابخانه مدرسه فقاهت

نام کتاب : BOK36845 نویسنده : 0 جلد : 1 صفحه : 132

چهارده سال زندانى كرد، به خاطر اين بود كه ديد مردم وجوهات را خدمت ايشان مى‌برند. چرا بقيه ائمّه(عليهما السلام) را آنقدر به زندان نيفكندند؟ براى اينكه هارون - عليه اللعنه - ديد در سراسر دنيا مردم وجوهات را براى امام هفتم(ع) مى‌فرستند. هارون - عليه اللعنه - ترسيد و گفت در سراسر كره زمين، خليفه من هستم چرا بايد براى موسى بن جعفر(ع) آنقدر مال بيايد لذا حضرت(ع) را گرفت و زندانى كرد. بنا به دستور حضرت(ع)، نماينده ها اموال را جمع مى‌كردند و بر حسب دستورى كه آقا داده بود به مصرف مى‌رساندند. همين كه حضرت موسى بن جعفر(ع) شهيد شد، وقت امتحان رسيد. اموال زيادى نزد نماينده‌هاى ايشان وجود داشت. هشتاد هزار مثقال طلا نزد يكى از نماينده ها بود. سى هزار مثقال نزد على بن حمزه بطائنى بود. مقدار زيادى هم نزد يونس بن عبدالرحمن بود. يونس بن عبدالرحمن تا ديد آقا شهيد شده است شروع به تبليغ براى حضرت على بن موسى الرضا(ع) كرد و گفت: ايها النّاس، موسى بن جعفر(ع) از دنيا رفت ولى فرزندش حضرت رضا(ع) امام شما است؛ امّا از آن طرف، برخى ديگر از نمايندگان مانند زياد و على بن حمزه بطائنى گفتند: نه، چه كسى مى‌گويد على بن موسى الرضا(ع) امام است؟ حضرت موسى بن جعفر(ع) زنده هستند ولى غايب شده‌اند و بر ايشان توقف كرده و واقفى شدند. وقتى شنيدند يونس بن عبدالرحمن(رحمه الله) اعلام مى‌كند كه على بن موسى الرضا(ع) امام است عدّه اى را نزد يونس بن عبدالرحمن فرستادند و به او گفتند: ما شنيده ايم كه تو على بن موسى الرضا(ع) را به مردم معرفى كرده اى. يونس گفت: امام بعد از موسى بن جعفر(ع)، امام رضا(ع) است و من بايد ايشان را معرفى كنم. نكته حسّاس اينجا است. برخى از نمايندگان از جمله زياد و على بن حمزه گفتند: ما حاضريم هر ماه ده هزار مثقال طلا به تو بدهيم به شرطى كه اسم امام رضا(ع) را نبرى و از ايشان تبليغ نكنى. به محض آن كه اين را گفتند، يونس بن عبدالرحمن فرمود: روايت از امام باقر و امام صادق(ع) شنيدم كه اين دو بزرگوار فرمودند: «إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فَعَلَى‌

نام کتاب : BOK36845 نویسنده : 0 جلد : 1 صفحه : 132

فرمت PDF

شناسنامه

فهرست