يكى از زوايا و ساحتهاى انديشۀ سياسى اسلامى بنيادگرايى
است. بنيادگرايى يا «فندامانتانيزم» نامى است كه امروز آمريكا و به تبع آن كشورهاى
اروپايى در مورد گروههايى كه پايبندى به اصول اسلامى، آنان را به غرب ستيزى
واداشته است، به كار مىبرند و در مقابل آن از تكثرگرايى دينى و تساهل و تسامح
مذهبى تمجيد و حمايت مىكنند.
در انديشۀ سياسى اسلام، بنيادگرايى به مفهوم متداول بر چند
اصل استوار است كه مهمترين آنها عبارتند از:
اعتقاد به حقانيت، ثبات، حمايت اصولى (تولى)، پايبندى عملى و
وفادارى، نفى جز آن (تبرى)، مبارزه با عوامل تهديدكننده، داشتن نوعى تعصب هرچند
منطقى، انطباق با اصول و موازين در همۀ عرصهها و بالاخره اصولى ماندن و
نوعى جزميت در اصول اسلامى داشتن است.
منبع
فقه سياسى. 220/1-219.
انسانيت و فرماندهى
يكى از مباحث اساسى در جهاد اسلامى و مديريت دينى به ويژه نحوه
تعامل و ارتباط مابين فرمانروايان و فرمانبران و در نتيجه برقرارى ارتباط سالم
انسانى و اسلامى، تبيين چشمانداز نحوه نگرش به شخصيت انسانى اشخاص تحت امر يا امت
اسلامى است.
رهبرى نظامى با مسئله انسان سروكار دارد و هر نوع فرماندهى در
حقيقت به بخشى از مسائل مربوط به انسان ارتباط پيدا مىكند، از اين رو شناخت انسان
و برداشت صحيح از اين موجود پيچيده پايۀ اصلى فرماندهى است و بدون چنين
شناختى رهبرى نظامى در عمل ناموفق و فاقد هدف مناسب خواهد بود.
همچنين اگر در اين شناخت به واقعيت نرسيم و ترسيم نادرست از انسان
داشته باشيم، سرانجام فرماندهى و مديريت نامتناسب با ساختمان و ابعاد وجودى انسان
و نيازهاى مختلف او، به مسخ انسان خواهد انجاميد.
به همين دليل است كه گاه يك فرمانده، انسان را آنگونه مىنگرد كه
فرضا يك فرد عامى به يكدستگاه پيچيده الكترونيكى بسيار دقيق و با كاربرد زياد،
نگاه مىكند و آن را فقط به عنوان يك راديو يك موج مورد بهرهبردارى قرار مىدهد.
شناخت استعدادهاى انسانى و بارور كردن آنها از اهم وظايف رهبرى
نظامى است و بدون شناخت صحيح ابعاد مختلف انسان اين امر امكانپذير نيست. بزرگترين
اشتباه سيستم فرماندهى مادّيگر در همين محور رخ داده است و شكست فرماندهى هم از
همين عامل سرچشمه مىگيرد.
فلسفۀ هر نوع رهبرى و فرماندهى در اسلام از شناخت انسان
سرچشمه مىگيرد و تمامى خصايص آن نيز در رابطه با همين شناخت به دست مىآيد و
ويژگى يك فرمانده اسلامى، آنستكه انسانشناس بوده و با همۀ خصايص او آشناست
و شيوه فرماندهى هم متناسب با همين خصايص شكل مىگيرد.
1. انسان موجودى است داراى شرافت، كرامت و شخصيت ارزشمند (لَقَدْ كَرَّمْنٰا بَنِي آدَمَ)؛ (1)
2. انسانها همه از يك پدر و مادر آفريده شدهاند (إِنّٰا