برجستهترين فقيهان اين مرحله، شيخ طوسى (م 460 هـ . ق)، عبدالعزيز بن برّاج طرابلسى (م 481 هـ . ق)، محمد بن على بن حمزه طوسى (زيسته در سال 566 هـ . ق)، قطب الدين راوندى (م 573 هـ . ق)، ابن زهره (م 585 هـ . ق)، ابن شهر آشوب (م 588 هـ . ق) و ابن ادريس حلّى (م 598 هـ . ق) است.(11)
3 ـ 4. مرحله استقلال
اين مرحله از حدود نيمه قرن هفتم با ظهور محقق حلّى شروع مىشود و تا نيمه دوم قرن دهم ادامه مىيابد. فقه شيعه در اين مرحله در ابعاد گوناگون پيشرفت كرد و نه تنها ظواهر، بلكه اساس و مبانى آن دستخوش تحول و دگرگونى شد. همچنين براى نخستين بار در عرصههاى جديدى گام نهاد و استقلال كامل خويش را از مشابهت و تقليد فقه غير امامى باز يافت. اين تحول در دو بعد قابل بررسى است:
الف . اصول و مبانى فقه اجتهادى
اهتمام جدّى به علم اصول فقه و بازنگرى در آن، شفاف شدن مباحث اصولى و استقلال آن از مباحث اصولى اهل سنّت را به دنبال داشت. مقايسهاى ميان تأليفات اصولى محقق حلّى و شاگردش علاّمه حلّى (م 726 هـ . ق) با تأليفات اصولى سيد مرتضى و شيخ طوسى، گواهى صادق بر اين مدعا است. اين اهتمام، باعث رشد كمّى و كيفى مباحث و مسائل علم اصول شد كه در بهرهگيرى از آن در مباحث فقه استدلالى و نيز پيشرفت و تحول مباحث معاملات، متبلور گشت؛ چنانكه در عرصه بحث، تدريس و تأليف نيز بازتاب يافت.
در مرحله شكوفايى بر خلاف مرحله تأسيس، گرايش به حجيّت خبر واحد غلبه و رشد يافت. در مرحله استقلال، دايره اين گرايش گسترش بيشترى پيدا كرد. در مرحله شكوفايى، حديث به معتبر و غير معتبر تقسيم مىشد؛ ليكن در مرحله استقلال، براى نخستين بار، حديث به چهار نوع صحيح، حسن، موثّق و ضعيف تقسيم و ارزشگذارى شد.